ولادت آقا امام رضا (ع)بر تمامی شیعیان مبارک باد.










اي پسر فاطمه، نور هدي![]()
سبزترين باغ بهار خدا![]()
با تو دل از غصه رها مي شود![]()
پاکتر از آينه ها مي شود![]()
اي گل گلزار خدا، يا رضا![]()
آينه ي قبله نما يا رضا![]()
ميلاد هشتمين امام، هفتمين قبله و دهمين کشتي نجات آقا امام رضا علیه السلام بر شما مبارکباد.![]()
السلام اي حضرت سلطان عشق![]()
يا علي موسي الرضا اي جان عشق![]()
السلام اي بهر عاشق سرنوشت![]()
السلام اي تربتت باغ بهشت![]()
ولادت باسعادت سلطان، امير و ولي نعمت تمام ايرانيان، حضرت رضا علیه السلام مبارک.![]()
امام رضا علیه السلام
هرگز بر کسي خشم نگير، از کسي چيزي مخواه و هرچه براي خودت مي خواهي براي ديگران نيز بخواه.![]()
ميلاد عالم آل محمد، هشتمين حجت سرمد،![]()
نگين درخشان وطن، السلطان ابا الحسن، حضرت رضا علیه السلام مبارک باد.![]()
از عرش سلام سرمدي آوردند ..... آيينه ي حُسن سرمدي آوردند ![]()
با آمدن رضا(ع) از باغ بهشت ..... يک دسته گل محمدي آوردند![]()
امام رضا علیه السلام:
خداوند، پر حرفي و تلف کردن ثروت و اظهار نياز کردن زياد از همنوعان را دشمن مي دارد.![]()
ميلاد شمس الشموس، خسرو اقليم طوس، شاه انيس النفوس،برشما و خانواده ي گراميتان، تبريک و تهنيت.![]()
امام رضا علیه السلام:
هر کس در مجلسي نشيند که امر ما در آن زنده مي شود، در روزي که قلب ها مي ميرند، قلبش نخواهد مرد.![]()
اگه به مراسم جشن ميلاد آقا امام رضاعلیه السلام رفتي، ما رو هم دعا کن.![]()
به گوش دل ندا آمد، که يار دلربا آمد .... به درد ما دوا آمد، رضا آمد، رضا(ع) آمد ![]()
خدا داد آنچه را وعده، بشد در ماه ذيقعده ... که آمد بهترين بنده، رضا آمد ، رضا آمد![]()
نقاره ها ز اوج مناره وزيده اند![]()
مردم صداي آمدنت را شنيده اند![]()
زيباتر از هميشه شده آستان تو![]()
آقا! چقدر ريسه برايت کشيده اند![]()
ولادت هشتمين اختر تابناک آسمان امامت و ولايت، آقا امام رضا عليه اسلام مبارکباد.![]()
حريمت قبله ي جانم/ بود حب تو ايمانم![]()
تو را هر لحظه مي خوانم/ رضا جانم، رضا جانم![]()
منم مست ولاي تو/ گدايم من گداي تو![]()
نهادم سر به پاي تو/ رضا جانم، رضا جانم![]()
امام رضا علیه السلام:
مؤمن کسي است که چون نيکي کند مسرور مي شودو چون بدي کند، استغفار مي کند.![]()
خدايا بحق اين امام همام، شادي و سرور واقعي و دائمي را در دلهاي ما برقرار ساز/آمين.![]()
کاش من يک بچه آهو مي شدم![]()
مي دويدم روز و شب در دشتها![]()
توي کوه و دشت و صحرا روز و شب![]()
مي دويدم تا که مي ديدم تو را ![]()
بهترين شادباش ها تقديم به شما،بمناسبت ميلاد امام علي بن موسي الرضاعلیه السلام![]()
شمع جمع شاپرکهايي رضا![]()
اي کليد ساده مشکل گشا![]()
آن گل زيبا گل خوشبو تويي![]()
اي رضا جان، ضامن آهو تويي![]()
با نگاهت چون کبوتر کن، مرا![]()
تا بگيرم اوج، خوشحال و رها![]()
امام
رضاعلیه السلام فرمود: بايد هريک از شماها امر به معروف و نهي از منکر
نماييد، وگرنه شرورترين افراد بر شما تسلط يافته و آنچه که خوبان شما،دعا و
نفرين کنند مستجاب نخواهد شد.![]()
![]()
باز ، دلم شده دلتنگ هوايِ رضا![]()
نِگَهَم بسته اميّد به سخايِ رضا![]()
شده ام زائر و به پاي دل كنم![]()
سعيِ در مروه و صفايِ رضا![]()
مي شوم چون كبوتران حرمش![]()
عاشق صحن و گنبدِ طلايِ رضا![]()
مي كنم خدا خدا ، به حرمت و كرمش![]()
تا دهد مُراد مرا، همان خداي رضا![]()
----------------------------
سیما امید باراندوزی
![]()
پلک خورشيد به فرمان تو بر مي خيزد![]()
صبح،از سمت خراسان تو برمي خيزد![]()
نور،هر صبح مي افتد به در خانه تو![]()
بعد از گوشه چشمان تو بر مي خيزد...![]()
----------------------------
م.م
امام
رضاعلیه السلام فرمود: اولين عملي که از انسان محاسبه و بررسي مي شود نماز
است، چنانچه صحيح و مقبول واقع شود بقيه ي اعمال و عبادات قبول ميگردد
وگرنه مردود خواهند شد.![]()
امام رضاعلیه السلام فرمود: دين ندارد، کسي که ورع ندارد.![]()
( ورع يعني: انجام واجبات الهي و پرهيز از گناهان. ورع مرحله ي بالاتري از تقوا است.)
معولاً
خيلي از ماها وقتي مريض ميشيم، ناراحت ميشيم و صبرمون رو از دست ميديم و
حتي گاهي هم از خدا بخاطر بيمار کردنمون شکايت مي کنيم!![]()
اما
اگه اين حديث زيبا رو بدونيم يه کم فکرمون باز ميشه و درجه ي صبر و تحمل
مون بالا ميره ومي فهميم خداي مهربون، تموم کارهاش حکيمانه و از روي حساب و
کتابه:![]()
امام رضاعلیه السلام مي فرمايد:
بيماري براي مؤمن، رحمت و موجب پاک شدن است و براي کافر، عذاب و لعنت است،![]()
و بيماري از مؤمن زائل نمي شود تا اينکه گناهي بر گردن او نماند.![]()
چون گل به بیابان خراســـان آمد![]()
با لطف و کرم شـــاه غریـبان آمد
ای کاش منم خاک خراســـان بودم
آن لحظه که چون فصل بهاران آمد . . .
بر روی رضا شمس امامت صلوات / بر شافع ما روز قیامت صلوات![]()
در شام ولادتش که شادند همه / بفرست بر این روح کرامت صلوات صلوات
ولادت امام رضا(ع) مبارک باد
![]()
موج کرم به اوج تلاطم رسیده است![]()
ناز و نماز و شوق و تبسم رسیده است
داوود عاشقی به ترنم رسیده است
کعبه کجاست؟؟؟ قبله هشتم رسیده است
میلاد حضرت رضا (ع) مبارکباد
دلبری دارم که از صاحب دلان دل می برد![]()
غمزه ای مشکل گشا دارد که مشکل می برد
گر نقاب از چهره گیرد آن نگار نازنین
پرتو رخساره اش دلهای مایل می برد
میلاد امام رضا مبارک باد
میلاد شمس الشموس، خسرو اقلیم طوس![]()
شاه انیس النفوس، برشما و خانواده ی گرامیتان، تبریک و تهنیت . . .
![]()
آقامون آهو رو ضامن شده باز![]()
آقامون مهمون دلها شده باز
آقامون اومده به شهر غریب
آقامون سرور دلها شده باز
یا امام رضا
خوشم به عشق ولای تو ای امام رئوف![]()
دلم تپد ز برای تو ای امام رئوف
تو پاره تن احمد به ملک ایرانی
چه با صفاست سرای تو ای امام رئوف
میلاد امام رضا مبارک باد
![]()
این زمزمه در عرش برین است امشب![]()
پیدایش نور شمس دین است امشب
مژده به محمد و علی و زهرا
میلاد امام هشتمین است امشب
زخاک توس می جهد, ستارگان به آسمان / شمس همیشه در طلوع, مهر کران خاوران![]()
سجده گه اهل فلک, بوسگه حور و ملک / بارگه قدس رضا, منشا فیض عرشیان . . .
بر در دوست به امید پناه آمده ایم![]()
همره خیل غم و حسرت و آه آمده ایم
چون ندیدیم پناهى به همه مُلک جهان
لاجرم سوى رضا بهر پناه آمده ایم
میلاد امام رضا مبارک باد
![]()
امشب که خدا گناه عالم بخشد ما را به طفیل طفل تُکتَم بخشد![]()
جا دارد اگر گناه هر امــت را بر بضعه پیغمبر خاتم بخشد . . .
باز صدا کنم ترا, ای سر و سامانی من / در گذر از حادثه ها, یار پریشانی من![]()
سائل و مسکین توام, حاجت من وصال توست / از در خود مران گدا,شاه خراسانی من
امام رضا علیه السلام:![]()
از نشانه های فهم، بردباری، دانش و خاموشی است . . .
ما دولت تسلیم و رضا می طلبیم![]()
راهی سوی اقلیم بقا می طلبیم
اندر دو جهان ، عزت و اقبال و نجات
از فیض ولایت رضا می طلبیم
میلاد امام رضا مبارک باد . . .
![]()
یا رضا جان کن مدد بر خوانِ تو مهمان منم![]()
در شبِ میلادِ تو دلْتشنهی درمان منم
دست من از عیدی لطف و شفاعت خالی است
پادشاهی من گدایم، دست بر دامان منم
میلاد امام رضا مبارک باد
هر چند حال و روز زمین و زمان بد است![]()
یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای
آنجا برای عشق شروعی مجدد است . . .
![]()
دل در حرمش دارد عجب حال غریبی![]()
برده است زدل خال لبش هر چه شکیبی
نوشی چو زلعل لب او قطره ای از عشق
یابی به دل عاشق خود حال عجیبی . . .
لحظههای شادی دلهای ما آغاز شد![]()
باز ذکرِ حمد حقِ با سینهها دمساز شد
امشب از یومن قدومت یا علی موسی الرضا
غنچهای از گلشن آل محمد باز شد
شمع جمع شاپرکهایی رضا / ای کلید ساده مشکل گشا![]()
آن گل زیبا گل خوشبو تویی / ای رضا جان، ضامن آهو تویی
با نگاهت چون کبوتر کن، مرا / تا بگیرم اوج، خوشحال و رها . . .
![]()
گر کمی از پیاله ات جرعه به نام ماکنی![]()
ترک جهان ودین ودل به قصد جام میکنم
تا که بپرسی از دلم نام غریب آشنا
نام رضای فاطمه عطر کلام میکنم . . .
خوش آمدی رضا جان جانم فدا نمایم![]()
تبریک من پذری باشد همین دوایم
از جان تو را بخوانم خوشبو شود دهانم
لطفی نما رضا جان تا من به کعبه آیم
میلاد امام رضا مبارک باد . . .
مژده ای اهل رضا، روی رضا پیدا شد![]()
جلوه حسن الهی به فضا پیدا شد
ضعفا روی به گلزار ولایت آرید
که گل روی معین الضعفا پیدا شد
میلاد امام رضا مبارک باد




به مناسبت ولادت با سعادت هشتمین اختر تابناک ولایت و امامت امام علی بن موسی الرضا ( ع )
در خیل خیال تو شبی خوابم برد
ابروی تو آمد و به محرابم برد
دیدم صف مژگان و به خاک افتادم
بیدار شدم ز گریه گردابم برد
قلب مدینه لبریز ازشکوفایی بود و تپش عشق،
نبض افق را متحول ساخته، تبلور ثانیه ها طلوع را
بشارت می داد.
کروبیان عالم قدس به همراه شش ولایت در انتظار
درخشش هشتمین نجم منیر سعادت از دامان
مطهره ی نجمه ی طاهره بودند.
سرانجام در سپیده دم ملکوتی یازدهم ذیقعده ، آن
سلاله ی نور طالع گردیده و گهواره ی معنویت از
درخشش آفتاب رضوی غرق روشنایی شد در
حالی که عطر گل محمدی به همراه انفاس
مسیحاییش ذایقه ی عشق را می نواخت.
او آمد در حالی که همه می دانستند که خیل
مژگانش به هیج کس رحم نمی کند و جذبه ی
نگاهش سپاه اشک را به غارت سرمایه ی دل
خواهد فرستاد. آمد تا سنگ صبور سینه های افگار
باشد. آمد تا پرنده ی دل هر روز به هوای کویش از
آشیانه پر گرفته، مشتاقانه آوای عشق سر دهد و
دیدگان به دنبال نسیمی از سوی دیارش ساعتها
به سوی افق خیره مانده، مسیر کوج پرستوها را
دنبال کند. آمد تا با وسعت دریایی سینه اش به
نوای سرمستان کوی دوست گوش فرادهد که
دردمندانه فریاد می کنند:
ای غریب محبوب ، ای شکوفه ی درخت امید، ای
فروغ دیده ی خورشید، تو که از شور و حال قلبهای
شکسته مان خبر داری. تو که زمزمه ی فریادهای
ملتمسانه مان را بارها شنیده ای ، تو که بارها نماز
اشک را بر ساحل دیدگان بارانی مان دیده ای.
چه شود اگر لحظه ای بر کویر دردمندیمان بباری تا
نیلوفر بی جان احساس به میمنت حضورت دوباره
جان گیرد؟
چه شود اگر ذره ای از غبار کویت را توتیای دیدگان
ظلمانیمان گردانی؟ شاید روشنایی گیرد.
چه شود اگر لحظه ای دست نیازمندیمان را بگیری تا تمام زندگی را فدای آن لحظه سازیم؟

با عرض معذرت از این که چند روز دیرتر این روز را به دختران خوب تبریک گفتم .از این که یاد آوری کردید تشکرو از این که به موقع تبریک نگفتم معذرت خواهی میکنم.



|
|
|



منتظران عیدتان مبارکباد

سلام .
سلام به روی ماهتون که انگار دیشب هلال شوال از بازتاب صورت نورانی شما نور گرفته بود. امیدوارم جواب دلتنگی هایت ، آرزوهایت ، دعاهایت در حق خودت ودیگران مورد قبول و اجابت حق تعالی قرار گرفته باشد .آمین یا رب العالمین






امیدوارم این ماه مبارک و پررحمت تمامی استعدادهای بالقوه ات را شکوفا کرده و نیروهای درونی ات فوران کرده وفریادبزنی بازهم خواهم زیست امابه گونه ای دیگر
عیدتان مبارک .
*عددی بر 2 بخشپذیر است که: رقم یکان آن زوج باشد.
*عددی بر 3 بخشپذیر است که: مجموع ارقام آن بر 3 بخشپذیر باشد.
*عددی بر 4 بخشپذیر است که: دو رقم سمت راست آن صفر باشد یا عدد دو رقمی سمت راست آن بر 4 بخشپذیر باشد.
*عددی بر 5 بخشپذیر است که: رقم یکان آن صفر یا 5 باشد.
*عددی بر 6 بخشپذیر است که: هم بر 2وهم بر3 بخشپذیر باشد.
*عددی بر 7 بخشپذیر است که: اگر رقم یکان را 2برابر کرده و از بقیه ارقام کم کنیم، عدد حاصل بر 7 بخشپذیر باشد.
*عددی بر 7 بخشپذیر است که: اگر رقم یکان را 5 برابر کرده و با بقیه ارقام جمع کنیم ، عدد حاصل بر 7 بخشپذیر باشد.

*عددی بر 8 بخشپذیر است که: عدد سه رقمی سمت راست آن بر 8 بخشپذیر باشد یا سه رقم سمت راست آن صفر باشد.
*عددی بر 11 بخشپذیر است که: اگر ارقام آن را یک در میان با هم جمع کنیم و اختلاف حاصل صفر شد آن عدد بر 11 بخشپذیر است
0=11-11 11=2+9 11=7+4 4972
*عددی بر 12 بخشپذیر است که: هم بر 3 و هم بر 4 بخشپذیر باشد.
*عددی بر13 بخشپذیر است که: اگر رقم یکان را 4 برابر کرده و با بقیه ارقام جمع کنیم عدد حاصل بر 13 بخشپذیر باشد.
39=19+20 20=4×5 195
*عددی بر 15 بخشپذیر است که: هم بر 3 و هم بر 5 بخشپذیر باشد.
*عددی بر 17 بخشپذیر است که: اگر رقم یکان آن را 5 برابر کنیم و اختلاف آن را با بقیه ارقام حساب کنیم عدد حاصل بر 17 بخشپذیر باشد.
34=11-45 45=5×9 119
*عددی بر 19 بخشپذیر است که: مجموع دو برابر رقم یکان با بقیه ارقام بر 19 بخشپذیر باشد.
*عددی بر 23 بخشپذیر است که: مجموع 7 برابر رقم یکان با بقیه ارقام مضربی از 23 باشد.
*عددی بر 27 بخشپذیر است که: اگر آن را بر 3 تقسیم کنیم خارج قسمت بر 9 بخشپذیر باشد.
*عددی بر 28 بخشپذیر است که: هم بر 4 و هم بر 7 بخشپذیر باشد.
*عددی بر 29 بخشپذیر است که: مجموع سه برابر رقم یکان با بقیه ارقام بر 29 بخشپذیر باشد .
29=14+15 15=3×5 145
*عددی بر30 بخشپذیر است که: هم بر 3 و هم بر 10 بخشپذیر باشد.

برای آنکه بتوانید ریاضی را بهتر بخوانید، بهتر بفهمید، بهتر یاد بگیرید و بیشتر با آن دوست شوید بیست نکته زیر را بخوانید و به کار ببرید.
۱-به خاطر داشته باشید که یادگیری درس ریاضی حتما باید در کلاس انجام گیرد زیرا یادگیری این درس به شدت وابسته به معلم است.
۲- برای یادگرفتن ریاضیات داشتن تمرکز الزامی است. پس به هنگام یادگیری سر تا پا گوش باشید. به ویژه اینکه دبیر ریاضی از معدود دبیران پشت به کلاس است زیرا دائما مجبور به استفاده از تخته برای نوشتن است.
۳- به توضیحات دبیر یا مدرس ریاضی باید کاملا دقت کنید زیرا چکیده ی چند سال تجربه و انتقال مطلب به همراه منطبق ریاضیاتی درس را تواما ارائه می کند.
۴- مراحل محاسباتی هر تمرین را به زبان خودتان برای خودتان بازگویی کنید و راهنما و خود آموز خاص خودتان را در هر مبحث بنویسید.
۵- از عدم توانایی یا مهارتتان در حل تمرینها و مسائل نترسید و دلسرد نشوید بلکه با شعف تمام با آن برخورد کنید زیرا با پی بردن به ضعف ها و نقص هایتان نیمی از عیب را رفع کرده اید.
۶- به هنگام حل تمرین حدس بزنید که چگونه سؤال یا سؤالات مشابهی ممکن است در امتحان بیابید.
۷- در انجام تمرینهای هندسه، درک این که قضیه از شما چه چیزی را می خواهد، مهم است. هر چه راههای بیشتر و جدیدتری برای بیان محتوای قضایا، تعاریف و اصول موضوعه پیدا کنید، هندسه را بهتر فهمیده اید.
۸- ریاضی سیری پلکانی دارد.بنابراین آمادگی مهارتی در انجام مفاهیم قبلا آموخته شده و درک آنها پیش نیاز درک مفاهیم ریاضی بعدی است.
۹- در کلاس درس ریاضی فعال باشید. دقت کنید، سؤال کنید تمرین کنید، مراحل محاسباتی را ثبت کنید.
۱۰-موقع یادگیری تلاش کنید ساختار ریاضی، ارتباطات، روابط اجزاء و منطبق ریاضی حاکم بر آن، کاربردها و سایر ویژگی های نظری مطلب را بفهمید.
۱۱- با خودسنجی در تمرین های ریاضی، بلافاصله علل ناکامی و عدم موفقیت خودتان در مقابله با تمرین را ریشه یابی کنید مثلا این ناکامی ناشی از این باشد که:
الف) در درک و فهم ریاضیاتی تمرین مورد نظر مشکل دارید.
ب) در حل تمرین یا تمرین های مورد نظر مشکل دارید.
ج) تمرین هایی که انجام داده اید به حد کفایت و لازم نبوده است.
۱۲- تمرین های ریاضی را یک ضرورت و نه اجبار تلقی کنید و با داشتن نگرش مثبت به این تکالیف و هدفمند بودن از تمرین های ریاضی استفاده بیشتری ببرید.
۱۳- فقط به تمرین های موجود در کتاب درسی بسنده نکنید بلکه از کتاب های ویژه حل تمرین یا به اصطلاح کتاب کار هم استفاده کنید.
۱۴- اصل اساسی در انجام تمرین های ریاضی استفاده از استدلال قیاسی است نسبت به این مساله حساس و واقف باشید تا سرعت کارتان زیاد شود.
۱۵- هیچ گاه به هنگام خستگی به ادامه تمرین ریاضی نپردازید زیرا خستگی باعث کاهش دقت و تمرکزتان شده و ضریب خطاها و ناکامیتان را بالا می برد.
۱۶- ریاضی مثل هر علم دیگری زبان خاص خودش را دارد. این زبان را بفهمید و بیاموزید تا از ارتباط با ریاضی لذت بیشتری ببرید. زبان ریاضی مجموعه ای از اعداد، علائم و نمادها، حروف، اشکال و روابط بین آنهاست.
۱۷- یکی از موانع درک ریاضی، نداشتن تصور ریاضیاتی مثبت از خود است. این موانع ممکن است در درک ریاضی، در تمرین ریاضی، در امتحان ریاضی دادن یا در تست ریاضی زدن باشد. با تلاش و تمرین سعی کنید بر این موانع غلبه کنید.
۱۸-اصول حل مساله را یاد بگیرید و به کار ببرید. این اصول شامل موارد زیر است:
۱) مساله را بفهمید. یعنی فرض ها و شروط مسأله را درک کنید. داده ها و مجهول ها را روی کاغذ بیاورید، ترسیم کنید یا مجسم کنید.
۲) ارتباط منطقی میان داده ها، شروط مسأله و مجهول را پیدا کنید.
۳) راه حل ها را پیدا کنید.
۴) عملیات را اجرا کنید و محاسبات لازم را انجام دهید.
۵) جوابهای به دست آمده را وارسی کنید و از صحت آنها مطمئن شوید.
۶) راه حل های کوتاه تر یا متفاوت را پیدا کنید.
۱۹- هرگز قبل از حصول اطمینان از یادگیری متن و جوهره ی درس به سراغ انجام تمرین نروید زیرا احتمال ناکام شدن و عدم موفقیت تان زیاد خواهد بود.
۲۰- هرگز به سراغ حل المسائل نروید مگر آنکه قبلا:
۱-کتاب درسی را خوانده باشید.
۲-جزوه درسی تان را دقیق مطالعه کرده باشید.
۳-از کتاب کمک درسی یا نوار یا سی دی آموزشی استفاده کرده باشید.
۴-از معلم تان برای رفع اشکال کمک گرفته باشید.
۵-به دوستانتان یا همکلاسی های برتر برای رفع اشکال مراجعه کرده باشید.
۶-از اعضاء خانواده یا دیگران کمک گرفته باشید.
زندگی و ریاضی
بیاییم زاویه دیدخود را
عوض کرده واز گوشه خود بینی خارج شویم .
یک لحظه تا شعاع
بی نهایت نیم نگاهی
بیندازیم " دایره هستی
بزرگتر از اینهاست که ما
در آن جمع شده ایم قطر
دایره هستی را اندازه
نیست .شش گوشه
دلمان امن باشد که خدا
به نسبت معرفت ،همه
چیز را تقسیم کرده است
. دعا کنیم زیر خط فقر
باقی بمانیم ولی از خط
راست خارج نشویم . خدا
کند حجم ظرفیتمان آنقدر
باشد که بتوانیم حداقل
یک شعاع از انوار
خورشید را در آن جمع
کنیم . در زیر مجموعه
هستی هر کس سهمی
دارد خدا کند به اندازه
سهم خود تمنا داشته
باشیم . منفی بافی را
کنار گذاشته و خاطر جمع
باشیم که لطف خدا بی
نهایت است . خدا کند
دفتر حساب زندگیمان
صحیح و بی غلط باشد
تا حداقل صورت مسئله
زندگیمان را خودمان
بتوانیم بخوانیم . خدا کند
توان رویا رویی با
محاسبه اش را داشته
باشیم و با قامتی قائم
واستوار در محکمه اش
حاضر شویم .
تابع عشق تو را ،دامنه ای پیدا نیست
یک به یک هست، ولی بَهر دلم پوشا نیست
می هراسم که چو معکوس نمایم آن را
آشکارا شود آن رابطه اَر پیدا نیست
راستی ،گر به تو بسیار شوم من نزدیک
عشق پاکم ، به کجا میل نماید ،جانیست
گر تو خواهی که درآغوش تو من جا گیرم
تابع فرد خودت ، زوج نما، پروا نیست
منحنی دلت ، از رأس شکسته است ، چه باک
که مماس دل من هست ، ولی آنجا نیست
رفع ابهام نمودم ، زِخَم لبهایت
پس سخن ساده بگو ، وقت غم و حاشا نیست
هرچه من ، روی نمودار رُخَت گردیدم
باز، یک نقطه بحرانی آن ، پیدا نیست
من بیچاره ، اسیر خم گیسوی توام
این چنین تابع بی چون و چرا ، هر جا نیست
آمفی تئاتر روم، کاتاکومبهای (سرداب) اسکندریه مصر، دیوار بزرگ چین، استون هنج در ویلتشایر انگلستان، برج کج پیزا، برج چینی (از جنس چینی) نانکینگ، مسجد ایاصوفیه در استانبول.
--عدد 111111111 که در آن 9 بار 1 بکار رفته را اگر در
خودش بضربانیم حاصل میشود 12345678987654321
--یک نفر از اساتید دانشکده شهر آتن پایتخت یونان
چندی پیش عددی را کشف کرد که خصایص عجیبی
دارد.آن عدد:142857 میباشد.
اگر عدد مذکور را در دو ضرب کنیم، حاصل: 285714 میشود!-به ارزش مکانی 14 توجه کنیداگر این عدد را در چهار ضرب کنیم حاصل: 571428 میشود!-به ارزش مکانی 57 توجه کنید
اگر این عدد را در پنج ضرب کنیم حاصل: 714285
میشود!-به ارزش مکانی 7 توجه کنید
اگر این عدد را در شش ضرب کنیم حاصل: 857142
میشود!-سه رقم اول با سه رقم دوم جا بجا شده
اگر این عدد را در هفت ضرب کنیم حاصل: 999999
میشود
این عدد به تازگی کشف نشده! بلکه هزاران ساله که
به عنوان یه عدد جالب مورد توجه بوده. 142857 در واقع
دوره گردش عدد 1/7 هست و خاصیتهای جالب دیگه ای هم داره
همونطور که میبینید، مضارب این عدد همه یا 142857
(با
گردش حلقوی) هستند یا 999999 . جالب اینجاست که
برای اعداد بزرگتر هم این روند به صورت دیگه ای ادامه داره
مثلا 8*142857 میشه 1.142.856، حالا اگه رقم اول رو
با 6 رقم بعد جمع کنید حاصل میشه: 142.857
و مثلا 42*142857 میشه 5.999.994، حالا اگه رقم اول
رو با 6 رقم بعد جمع کنید حاصل میشه: 999.999
و 142857*142857 میشه 20.408.122.499، حالا اگه 5
رقم اول رو 6 رقم بعد جمع کنید حاصل میشه: 142.857
اعداد لجن چیست : هر گاه جمع ارقام یک عدد طبیعی
یکی از اعداد اول یک رقمی 2 ، 3 ، 5 ، 7 شد به آن عدد
، عدد لجن گویند
مثال : آیا عدد 340684 عدد لجن است ؟
جواب : ابتدا جمع ارقام این عدد را بدست می آوریم .
25 = 4 + 8 + 6 + 0 + 4 + 3
چون حاصل عدد یک رقمی نشده پس جمع ارقام آن را
بدست می آوریم ( یعنی جمع ارقام 25 را بدست می
آوریم که می شود 7 )
چون به عدد یک رقمی 7 رسیدم و عدد هفت اول می
باشد . پس عدد طبیعی 340684 عدد لجن می باشد .
همین امروز کاری کنید که در آینده از خودتان به خاطر کاری که امروز کردید ممنون باشید.
…………………………………………………………………….
نتیجه سعی برای مثل دیگری بودن،از بین بردن خودتان است.
…………………………………………………………………….
یه قناری خوشگل دست یک نفر دیدم.گفتم فروشیه؟ گفت نه، رفیقمه!! به سلامتی همه اونایی
…………………………………………………………………….
اشک هایی که بعد از شکست میریزیم عرقی است که برای موفقیت نریخته ایم…
هیتلر
…………………………………………………………………….
برای موفقیت آرزو نکنید،تلاش کنید.
…………………………………………………………………….
بیخود نجنگ …
آنکس که بخواهد برود اما بماند…
فردا حتما خواهد رفت ..
…………………………………………………………………….
بیائید کینهها را دور بریزیم
…………………………………………………………………….
همدیگر را دوست بداریم
دست به دست هم دهیم به مهر،میهن خویش را کنیم آباد.
…………………………………………………………………….
.
عدالت یعنی
اینکه یکی هفت میلیارد پول از باباش ارث می بره و یکی کچلی
کــه سـهـمــمـانـــــ از پـــــریـــدنــــ
تـنـهـا در بــازی کـــــلاغ پــــــر اسـتــــــ
آهای جماعت…
میشود کمکم کنید؟؟؟؟؟؟
شما دقیقا چه رنگی هستید؟!
توی ایوون
مثله آزادی تو زندون
بی صفا بی تحرک بی ریا بود…
آموخته ام که با پول مي شود
خانه خريد ولي آشيانه نه،
رختخواب خريد ولي خواب نه،
ساعت خريد ولي زمان نه،
مي توان مقام خريد ولي احترام نه،
مي توان کتاب خريد ولي دانش نه،
دارو خريد ولي سلامتي نه،
خانه خريد ولي زندگي نه و بالاخره ،
مي توان قلب خريد، ولي عشق را نه
آموخته ام که... تنها کسي که مرا در زندگي شاد مي کند کسي است که به من مي گويد: تو مرا شاد کردي
آموخته ام ... که مهربان بودن، بسيار مهم تر از درست بودن است
آموخته ام ... که هرگز نبايد به هديه اي از طرف کودکي، نه گفت
آموخته ام ... که هميشه براي کسي که به هيچ عنوان قادر به کمک کردنش نيستم دعا کنم
آموخته
ام ... که مهم نيست که زندگي تا چه حد از شما جدي بودن را انتظار دارد،
همه ما احتياج به دوستي داريم که لحظه اي با وي به دور از جدي بودن باشيم
آموخته ام ... که گاهي تمام چيزهايي که يک نفر مي خواهد، فقط دستي است براي گرفتن دست او، و قلبي است براي فهميدن وي
آموخته ام ... که پول شخصيت نمي خرد
آموخته ام ... که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگي را تماشايي مي کند
آموخته
ام ... که خداوند همه چيز را در يک روز نيافريد. پس چه چيز باعث شد که من
بينديشم مي توانم همه چيز را در يک روز به دست بياورم
آموخته ام ... که چشم پوشي از حقايق، آنها را تغيير نمي دهد
آموخته ام ... که اين عشق است که زخمها را شفا مي دهد نه زمان
آموخته ام ... که وقتي با کسي روبرو مي شويم انتظار لبخندي جدي از سوي ما را دارد
آموخته ام ... که هيچ کس در نظر ما کامل نيست تا زماني که عاشق بشويم
آموخته ام ... که زندگي دشوار است، اما من از او سخت ترم
آموخته ام ... که فرصتها هيچ گاه از بين نمي روند، بلکه شخص ديگري فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد
آموخته ام ... که لبخند ارزانترين راهي است که مي شود با آن، نگاه را وسعت داد
**********************************************
فکر کردن در مورد عشق، صحبت کردن در مورد عشق و آرزو کردن عشق معمولا ساده است
ولی تشخیص دادن عشق همیشه ساده نیست حتی زمانی که آن را در دست داریم
به افکارت عادت نکن
از به چالش کشیده شدن باورهایت نترس
وگاهی از سمت اندیشه های دیگران بیندیش
انسان از زمانی موجودیت پیدا میکند که به دنیا میآید و
از زمانی آغاز به “زندگی” میکند که روحش را به پرواز در آورد
گاهی اوقات برای فرار از تمامی کلیشه ها
انقدر بر خلاف جهت حرکت می کنیم
که خود کلیشه می شویم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
مثل بادبادک باش با اینکه میدونه زندگیش فقط به یک نخ نازک بنده !ولی بازم تو آسمون میرقــــ ــصه و میخنده…….!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
پرسیدم دوست بهتر است یا برادر ؟
خدایا آنــگونه زنــده ام بــدار که نشــکند دلی از زنــده بودنم
و آنــگونه بمیــران که کـسی به وجــد نیاید از نبــودنم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
بدان همواره آنکه برای رسیدن به تو از همه چیزش می گذرد
روزی تنهایت خواهد گذاشت، این هنجار دردناک زندگی است
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
کودکی فال فروش را پرسیدم چه میکنی؟ گفت : به آنانی که در دیروز خود مانده اند ،فردا را میفروشم !
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



بسم الله الرحمن الرحیم v انا انزلناه فی لیلة القدر v و ما ادراک ما لیلة القدر v لیلة القدر خیر من الف شهر v تنزل الملائکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر v سلام هی حتی مطلع الفجر
به نام خداوند بخشایشگر مهربان v ما آن (قرآن) را در شب قدر نازل کردیم v و تو چه میدانی شب قدر چیست؟! v شب قدر بهتر از هزار ماه است v فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگارشان هر امری را نازل میکنند v شبی است سرشار از سلامت تا طلوع سپیده. (قرآن کریم، سوره قدر)
وهمچنین در شب قدر سرنوشت انسان رقم زده میشود و اگه کسی این را بداند، نهایت تلاش و مراقبه خود را در استفاده صحیح از این فرصت گرانبها خواهد کرد.
یکی از بهترین کارها در این شب توبه است؛ اگرچه توبه همیشه پسندیده است. خداوند متعال در قرآن می فرماید:
« ان الله یحب التوابین »؛ خداوند توبه کنند گان را دوست دارد. 1
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:
« آدمیان خطا می کنند و بهترین خطاکاران توبه کنند گان هستند ». 2
شهید مطهری در باره ماه مبارک رمضان می فرماید: به خدا قسم! یک روز « ماه رمضان » یک روز است، یک ساعتش یک ساعت است.
یک شب را اگه به تأخیر می اندازیم اشتباه می کنیم!
نگویید فردا شب، شب بیست و سوم ماه رمضان است. یکی از شبهای قدر است و برای توبه بهتر است! نه همین امشب از فردا شب، بهتر است.
هر لحظه از لحظه بعدش بهتر است. عبادت بدون توبه قبول نیست، اول باید توبه کرد و به قول بعضی بزرگان:
« شست و شویی کن و آنگه به خرابات خرام ».
توبه مراحل و منازلی داره و اولین قدم آن، پشیمانی از کارهای نادرست گذشته
است؛ به طوری که نخواهد به آن راه برگردد و از اینکه رفتارهای گذشته را
تکرار کند، تنفر داشته باشد. 3
خداوند متعال می فرماید:
« یا أیها الذین آمنوا توبوا الی الله توبة نصوحا »؛ توبه نصوح یعنی توبه ای بدون بازگشت به گذشته. 4
منابع:
1- سوره بقره، آیه 222.
2- میزان الحکمة، ج 2، ص 637.
3- نهاد نمایندگی رهبری، ماه مبارک رمضان.
4- سوره تحریم، آیه 8.
اساساً قدر به معنای اندازهگذاری است و ظاهراً منظور قرآن کریم از گذاردن نام قدر بر این شب پرعظمت، تعیین و مشخص کردن جزئیات امور مربوط به تمامی مخلوقات در آن میباشد. به بیان روشنتر در این شب، حوادث و اتفاقات مانند مرگ و زندگی، سعادت و شقاوت، رزق و روزی و ... برای انسانها و حوادث طبیعی جاری شدن سیل، وقوع زمین لرزه و ... در رابطه با سایر کاینات معین و مشخص میگردد.(10) آیه شریفه سوره دخان هم در توصیف شب قدر، این مطلب را تأیید میکند. خداوند متعال در این آیه میفرماید: "در آن شب(11) هر حادثهای که باید واقع شود خصوصیاتش مشخص و معین میشود."(12)
با دانستن عظمت فوق العاده و خیرات و برکات فراوان شب قدر، این سؤال به ذهن خطور میکند که آیا شب قدر یک شب خاصی در طول تاریخ بوده است یا امروزه نیز شب قدری وجود دارد و میتوان از برکات چنین شبی بهرهمند شد و آن را درک نمود؟
بجاست که پاسخ خود را در آیات مختلف قرآن کریم که به بیان ویژگیها و اتفاقات شب قدر اختصاص دارد، جستجو کنیم. با دقت در این آیات درمییابیم هنگامی که قرآن کریم به وقایع شب قدر از جمله نزول ملائک و تقدیر امور در آن شب اشاره میکند، آنها را به صورت افعال مضارع که در زبان عربی نشان دهنده استمرار و تداوم است، بیان مینماید.(13) پس بدین ترتیب مشخص میشود که شب قدر استمرار دارد و محدود به زمانی خاص در گذشته و یا یک شب معین در یک سال به خصوص نیست، بلکه با گذر زمان به طور مستمر تکرار میشود و در عصر حاضر نیز چنین شبی وجود دارد و وقایع گوناگون آن (نظیر نزول ملائک، تقدیر امور و ...) نیز هم اکنون نیز به وقوع میپیوندد. اما با قدری تأمل بیشتر در آیات قرآن کریم جزئیات بیشتری درباره چگونگی این استمرار و بازههای زمانی تکرار این شب به دست میآید. از ظاهر کلام قرآن این گونه استفاده میشود که شب قدر در ماه مبارک رمضان قرار دارد (این مطلب در قسمتهای بعد بیشتر مورد بررسی قرار خواهد گرفت). پس همانگونه که ماه مبارک رمضان در هر سال وجود دارد و تکرار میشود، شب قدر نیز هر ساله تکرار میگردد. بدین ترتیب این امکان وجود دارد که حتی امروزه و در هر سال نیز بتوان از برکات فراوان و مواهب گوناگون الهی در این شب، به تناسب همت و توجه خویش بهرهمند شد.
در شب قدر چه روی میدهد؟
در گذشته گفتیم که، با مراجعه به آیات قرآن کریم روشن میشود که نه تنها در این شب کلیه امور مربوط به مخلوقات در سال آینده و تا فرارسیدن شب قدر بعد، از جانب خداوند تقدیر میگردد، بلکه ملائکه در این شب به اذن پروردگار، این امور معین و مشخص شده را به صورت فرامین الهی نازل مینمایند.(14)
با کمی جستجو در آیات قرآن کریم که در آنها سخن از نزول ملائک به میان آمده، میتوان نزول ملائک را از نظر هدفی که در نزول خود دنبال میکنند به دو دسته تقسیم کرد. یک دسته از نزول آن است که ملائک نازل میشوند تا امر و فرمانی از فرامین الهی را که به آنها محول میگردد، اجرا نمایند؛ نظیر نزول ملائک به منظور یاری مؤمنان در جنگ بدر و حنین و سایر عرصهها(15)، نزول فرشتگان برای گرفتن جان افراد(16)، و یا نزول ملائک جهت اجرای عذاب الهی نظیر آنچه که در مورد قوم لوط به وقوع پیوست(17) و ...
نوع دیگر نزول فرشتگان الهی، فرود آمدن آنان به منظور ابلاغ و رساندن پیام خداوند است. به وضوح روشن است که هر پیام یک دریافت کننده و مخاطبی دارد که آن پیام برای او فرستاده شده است، در نتیجه در این نوع از نزول سر و کار ملائک از طرفی با فرستنده و از طرفی دیگر با دریافتکننده پیام است، به بیان دیگر ملائک الهی باید پیام خود را پس از آنکه از خداوند دریافت نمودند بر کسی عرضه کنند یا به عبارت دیگر بر مخلوقی از مخلوقات او نازل شوند. نمونهای از این نزول، نزول جبرائیل امین در طول 23 سال بر رسول اکرم میباشد که پیامهای الهی را به طور پیوسته بر آن حضرت نازل مینمود.
حال باید ببینیم که نزول ملائک در شب قدر، جزو کدام یک از دو حالت فوق است. در آیه 4 سوره قدر خداوند از نزول ملائک و فرامین الهی سخن به میان آورده است. در حقیقت با رجوع به این آیه باید ببینیم که این فرامین، دستورات الهی هستند که به ملائک ابلاغ شده و ایشان مأمور به اجرای آنها هستند (نزول نوع اول)، یا نه این فرامین صرفاً به ملائکه ابلاغ شدهاند و ملائک مسؤولیت اجرای آنها را ندارند بلکه مسؤولیت نازل کردن آن و حمل این فرامین را دارند (نزول نوع دوم). خداوند متعال هنگامی که در آیه 4 سوره قدر بحث نزول ملائک را مطرح مینماید، میفرماید که ملائک در این شب تمامی فرامین الهی را نازل میکنند. به عبارت دیگر ملائک در قبال این فرامین مأموریت اجرای آنها را ندارند، بلکه باید آنها را نازل کنند. پس مشخص میگردد که این فرامین که توسط ملائک مورد نزول قرار میگیرند جنبه ابلاغی دارند و نزول ملائک برای اطلاع رسانی و از نوع نزول ابلاغی (نزول نوع دوم) است.(18)
نزول ملائک به کدامین مقصد؟
همانگونه که اشاره شد نزول ملائک در شب قدر به صورت ابلاغی است و در این نزول ملائک حکم قاصدانی را دارند که از جانب خداوند پیامی را برای مخاطبی فرود میآورند. در نتیجه باید مخلوقی وجود داشته باشد که در شب قدر مورد نزول ملائک باشد و فرامین الهی به او ابلاغ شود.
با توجه به نوع نزول ملائک و محتوای پیغامی که به همراه دارند، و در نظر گرفتن این نکته که نزول آنها کاری عبث و بیهوده نیست، میتوان نتیجه گرفت که نزول ملائک بر هر مخلوقی نمیتواند باشد. بلکه باید بر شخصی باشد که تناسب نزول ملائک و دریافت فرمانهای الهی شامل مقدرات موجودات را داشته باشد. به بیان دیگر او باید توانایی درک مجموعهای بسیار بزرگ و عظیم و در عین حال پراهمیت از اطلاعات را دارا باشد. روشن است که نه تنها اشیاء گوناگون و گیاهان و جانوران و حتی مکانهای مقدس قادر به فهم این پیام و شایسته این نزول نیستند، بلکه انسانهای معمولی هم ظرفیت این نزول را ندارند. چرا که موضوع این ابلاغ، مقدرات امور و آن هم مقدرات همه موجودات و از جمله تکتک انسانهاست. مقدرات هر یک از انسانها در یک سال، حجم وسیعی از اطلاعات را تشکیل میدهد که مطلع شدن از آنها در یک شب و به صورت یکباره توسط انسان معمولی امکان پذیر نیست، چه رسد به سرنوشت و مقدرات کلیه مخلوقات عالم.
از سوی دیگر، ملائک در هنگام نزول فرامینی را همراه خود میآورند که در آینده باید به اجرا دربیاید. برای این که ابلاغ این فرامین توسط ملائک امری عبث و بیهوده نباشد، نزول ملائک باید اثر و نتیجه عملی همراه داشته باشد. به عبارت دیگر کسی که مورد نزول ملائک واقع میشود، باید در سیر انجام این فرامین نقش و وظیفهای داشته باشد. حال ما با نگاهی دقیقتر به خود و اطرافیانمان آشکارا مییابیم که نه تنها شأن و تناسب نزول ملائک را نداریم و هیچگاه مورد نزول ملائک قرار نگرفتهایم و نخواهیم گرفت، بلکه هیچگاه نقشی در اجرای این فرامین که در رابطه با مقدرات افراد است هم نخواهیم داشت.
حال که معلوم شد یک انسان عادی محل نزول ملائک واقع نمیشود، میتوان انتظار داشت که افراد مخصوصی وجود داشته باشند که از نقایص و کمبودها و محدودیتهای انسانهای عادی دور باشند و از جانب خداوند ظرفیتها و تواناییهای ویژهای را کسب کرده باشند. در حقیقت خداوند این انسانهای برگزیده را به مقام جانشینی خود بر روی زمین نایل کرده است، و این همان مقام و منزلتی است که قرآن کریم نیز صراحتاً در آیه 30 سوره بقره عدهای را تحت همین عنوان معرفی مینماید و از آنان با عنوان خلیفة الله تعبیر میکند.(19) نماینده خدا بر زمین کسی است که وجودش نمایشگر خداوند است و به اذن خداوند کار خدایی میکند و کارها و آثار خاصی به اراده خداوند توسط او اجرا میشود. نظیر حضرت عیسی (علیه السلام) که به اذن پرودگار مرده را زنده میکرد.(20) به عبارت دیگر خلیفة الله سبب اتصال بین آسمان و زمین است. بر این اساس، مشخص است که خلیفة الله بدان سبب که نماینده خداوند و در ارتباط با او است، لزوماً توانایی درک و دریافت پیامهای الهی را دارد و از سوی دیگر او به اذن و اراده خداوند مأمور به اجرای دستورات خاص الهی است، پس نزول ملائک به چنین شخصی یقیناً اثر عملی به دنبال خواهد داشت.
این افراد چه کسانی هستند؟
آنچه مسلم و مورد اتفاق مسلمانان است، این است که تنها کسی که در صدر اسلام محل نزول ملائک بوده و پیغامهای الهی را دریافت میکرده، وجود مقدس پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند و کسی جز ایشان نیز این منصب و مقام را دارا نبود.(21) اما همانطور که در قسمت گذشته گفته شد، نزول ملائک در شب قدر و آوردن تقدیر امور، امری استمراری و کار هر ساله است. بنابراین به دوران حیات نبی اکرم محدود نمیشود و بر طبق آیات قرآن پس از آن حضرت نیز تداوم دارد. لذا پس از رسول خدا فرشتگان الهی باید بر شخصی نازل شوند.
بدیهی است که این شخص باید کسی باشد که بعد از پیامبر به مانند ایشان برای چنین مقام و این چنین مسؤولیتهایی از جانب خداوند انتخاب شده باشد و از ناحیه او قابلیتها و تواناییهای لازم به او عطا شده باشد. طبعاً او ادامهدهنده راه پیامبر و مأمور به وظایف و کارهایی است که مسؤولیت آنها در زمان پیامبر به عهده ایشان بود و باید بعد از ایشان نیز ادامه پیدا کند. به عبارت روشنتر او جانشین پیامبر بعد از ایشان است و گذشته از این بسان پیامبر نماینده خداوند بر زمین و حلقه ارتباط عالم ملک با ملکوت است.
با مراجعه به تاریخ در مییابیم که بعد از پیامبر مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، تاکنون جز افرادی محدود، کسی ادعایی مبنی بر این که ملائک در شب قدر بر او نازل میشوند، نکرده است. چرا که صحت ادعای مدعی در این زمینه با چند سؤال ساده در مورد اتفاقات آینده و جزئیات آن از سوی مردم همعصر او معلوم میشده است. در این میان، تنها عده ای محدود را میتوان یافت که مدعی این امر هستند. اینان در مقاطع مختلف زندگی خود قاطعانه از این ادعای خود دفاع کردهاند و پاسخگوی پرسش افراد در مورد اخبار و اتفاقات آینده بودهاند. ایشان در لحظه لحظه عمر خود، همانند پیامبر اکرم از چنان علم وسیعی برخوردار بودهاند و از وقایع جهان اطلاع داشتهاند که مردم همعصرشان، به وضوح به مقام علمی آنها پیمیبردند و ایشان را عالمترین شخص میدانستند. با بررسی زندگانی ایشان شواهد بسیاری در تأیید این موضوع میتوان یافت که ذکر آنها خود فرصت دیگری میطلبد.
لازم به ذکر است که اینان همان کسانی هستند که شیعیان به امامت آنها معتقدند؛ جانشینان پیامبر و نمایندگان خداوند بر روی زمین؛ علی و یازده فرزند معصوم از نسل او.
از آنچه گفته شد نتیجه میشود در هر عصری و از جمله در دوران حاضر باید حجت و نمایندهای از جانب خدا بر روی زمین وجود داشته باشد، تا در شب قدر، محل نزول ملائک باشد. بر این اساس شیعیان قائلند که پس از رسول خدا ملائک بر ائمه اطهار که جانشینان به حق آن بزرگوار و خلفای الهی بر روی زمین بودند، نازل میشدند و در عصر حاضر نیز هر ساله در شب قدر، فرشتگان الهی بر وجود امام عصر، امام مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) نازل میشوند.
شب قدر کدام یک از شبهای سال است؟
با در نظر گرفتن دو آیه از قرآن کریم و دقت در آنها و با استفاده از احادیث نبوی و کلام ائمه اطهار میتوان دریافت که یک چنین شبی در ماه مبارک رمضان قرار دارد. چرا که خداوند در آیه 185 سوره بقره، ماه رمضان را ماهی معرفی میکند که قرآن در آن نازل شده است.(22) و در آیه آغازین سوره قدر نیز شب قدر را شبی میداند که قرآن در آن نازل گشته است.(23) پس به خوبی میتوان نتیجه گرفت که شب قدر در ماه مبارک رمضان قرار دارد و قرآن در این شب و در نتیجه در ماه رمضان نازل شده است. روایات رسیده از پیامبر اکرم و اهل بیت نیز این مطلب را تأیید مینماید. نهایتاً آنچه ما میتوانیم از قرآن کریم در تعیین زمان این شب بفهمیم، محدود به وقوع یک چنین شبی در ماه مبارک رمضان است. اما روایات رسیده از معصومین در تفسیر قرآن وضعیت را روشنتر میکند. در این روایات به شبهای نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان اشاره شده است و شب بیست و سوم از بقیه محتملتر شمرده شده است.
چه باید کرد؟
در قسمتهای پیشین اشاره شد که طبق آیهای از قرآن کریم شب قدر از هزار ماه که در آن شب قدری وجود ندارد، برتر و بالاتر است.(24) ائمه اطهار (علیهم السلام) در مقام تفسیر و تبیین آیات قرآن، دلیل این برتری حیران کننده را، برتری عبادت و انجام عمل صالح برای بندگان در این شب دانستهاند.(25)
اگر لحظهای درنگ کنیم و کمی با خود بیاندیشیم خواهیم دید که در میان 365 شب سال تنها شبی از شبهاست که این چنین مورد عنایت و توجه قرار گرفته و چنان اثراتی بر آن مترتب شده است. بنابراین با اندکی تأمل به این نتیجه خواهیم رسید که باید این فرصت را غنیمت شمرد چرا که در این شب پرخیر و برکت فرصتی بسیار استثنایی آن هم در ماه میهمانی خدا برای ما فراهم شده است که میتوانیم با توجه و همتی که به کار میبندیم بهره بسیار زیادی از آن ببریم.
با رجوع به بیانات ائمه اطهار میتوان از اعمال و عباداتی که مورد توصیه قرارگرفتهاند، با خبر شد. از جمله این اعمال میتوان به احیاء این شب و تفکر و تحصیل علم در باب مسایلی که انسان را به خدا نزدیکتر میگرداند اشاره کرد. مثلاً مناسب است در این شب مقداری با خود خلوت کنیم، عملکرد سال گذشته خود را مرور کنیم. اعمال و رفتار خود را در این سال زیر ذرهبین قرار دهیم و ببینیم در سال گذشته کجا بوده و اکنون به کجا رسیدهایم؟
با پرداختن به این افکار میتوانیم مقدمه استفاده بیشتر از این شب را مهیا کنیم. از خداوند تقدیر بهتری را در سال آینده طلب کنیم. از او بخواهیم که ما را در پیمودن مسیری که مورد پسند اوست کمک کند. همچنین از او که وعده آمرزش در این ماه و به خصوص در این شب به ما داده است در مورد کوتاهیهای خود طلب مغفرت و آمرزش کنیم و تصمیم بگیریم او را بیش از پیش اطاعت کنیم.
همچنین زنده نگه داشتن یاد خداوند در دل، دستگیری از محرومان و مظلومان و دعای خیر برای سایرین نیز از جمله اعمال سفارش شده هستند.(26)
بدین ترتیب است که هر انسان آگاه و بیدار دل در حدی که در توان و شایسته اوست، میتواند هر چه بیشتر خود را مشمول عنایت و توجه خداوند قرار دهد. به این امید که بتوانیم از این فرصت استثنایی و خیرات بیمنتهای این شب بهره و استفادهای شایان ببریم.

عظمت و فضیلت این شب بر سایر شبها را از این امور میتوان به دست آورد:
فرصت شب قدر را غنیمت بدانیم
شب قدر فرصتی است زرین و طلایی برای شستشوی آینه دل. این شب بهترین فرصت است تا خوبیها را جایگزین بدیها، صلح و صفا را جایگزین اختلاف و تفرقه، احسان و نیکی را جایگزین ظلم و ستم، احسان به والدین را جایگزین عاق والدین و صله رحم را جایگزین قطع رحم نماییم. نیکو و شایسته است با صدقات قدمی در جهت آبادانی خانه آخرت برداریم و با اعمال نیک و خیر، ثواب دو چندان ببریم.خداوند از تو نخواهد پرسید که خانه ات چند متر بوده،بلکه خواهد پرسید به چند نفر در خانه ات خوشامد گفتی؟؟
خداوند از تو نخواهد پرسیدکه چه لباس هایی در کمد داشتی،بلکه خواهد پرسید به چند نفر لباس پوشاندی؟؟
خداوند از تو نخواهد پرسید که چقدر حقوق می گرفتی،بلکه خواهد پرسید آیا سزاوار گرفتن آن بودی؟؟
خداوند از تو نخواهد پرسید که عنوان و مقام شغلی تو چه بوده،بلکه خواهد پرسید آیا آن را به بهترین نحو انجام دادی؟؟
خداوند از تو نخواهد پرسید که چه تعداد دوست داشتی،بلکه خواهد پرسید برای چند نفر دوست و رفیق بودی؟؟
خداوند از تو نخواهد پرسید که در چه منطقه ای زندگی می کردی،بلکه خواهد پرسید چگونه با همسایگانت رفتار کردی؟؟
خداوند از تو نخواهد پرسید که رنگ پوستت چه بوده،بلکه خواهد پرسید چگونه انسانی بودی؟؟
خداوند از تو نخواهد پرسیدکه چرا اینقدر طول کشید تا به جستجوی رستگاری بپردازی،بلکه با مهربانی تو را به جای دروازه جهنم به عمارت بهشتی خود خواهد برد..
و
خداوند از تو نخواهد پرسید که چرا این مطلب را برای دوستانت نخواندی،بلکه خواهد پرسید آیا از خواندن آن برای دیگران در وجدان خود احساس شرمندگی می کردی؟؟
نتیجه:
به نظر من،یکی از سوال هایی که خداوند در روز قیامت از همه ی انسان هاخواهد پرسید این است:
«تو،تویی؟!»
یعنی تو همان کسی هستی که به تو لقب خلیفه داده بودم؟؟پس هرگز فراموش نکن که خداهنوز منتظر توست..«منتظر تو واقعی تو»
بدترین شکنجه آن است که دیگر نتوانی دوست بداری .
گوش هایت را به همه بسپار امّا صدایت را به عده ای معدود.
دوستانم میرنجانندم مدام .، ام از دشمنان چیزی در خاطرم نیست .
اگر می توانی ببینی نگاه کن واگر می توانی نگاه کنی تإمل کن .
انسانها تنها موجودات روی زمین هستند که ادعا می کنند می دانند خدایی هست .، اما تنها جاندارانی هستند که رفتارشان جوریه که انگار خدایی وجود نداره
این شبها
گفتنی است که شخصی در نزد حضرت امیر المؤمنین علی (ع) در مذمت و بدی ذنیا بسیار گله کرد و حضرت نیز در پاسخ به این فرد مطالبی را فرمودند که شیخ عطار آن را بصورت نظم در آورده که برای تک تک ما نیز بسیار مفید است از دو جهت یکی این که هر ثانیه ودقیقه ی عمرمان را قدر بدانیم و دیگر این که در این شبهای قدر و شبهای تقدیر و سرنوشت ..، سرنوشت خود را بگونه ای دیگر رقم زنیم انشا ء الله
واما شعر مورد نظر
آن یکی در پیش شیر دادگر ذمّ دنیا کرد بسیاری مگر
حیدرش گفتا که دنیا نیست بد بد تویی زیرا که دوری از خرد
زانکه عزّو دولت دین سر بهسر جمله از دنیا توان برد ای پسر
هست دنیا بر مثال کشتزار هم شب وهم روز باید کشت وکار
تخم امروزینه فردا بر دهد ور نکاری ای دریغا بر دهد
پس نکوتر جای تو دنیای توست زانکه دنیا توشه ی عقبای توست
تو به دنیا درد مشو مشغول خویش لیک در وی کار عقبا گیر پیش
چون چنین کردی تو را دنیا نکوست پس برای این تو دنیا دار دوست
همانطور که در شعر گفته شد در این دنیا ثانیه ثانیه هاش با ارزشه و باید از آن بهنرین استفاده کرد.
در این شبها که دروازه های رحمت خداوندی به روی تک تک بندگان باز است بیایید به یکدیگر دعا کگرده و همدیگر را ببخشیم و ارزش ثانیه ثانیه ی عمر را بدانیم .
هر کسی رمضانش را طوری میگذراند. هر کسی گوشهای را پیدا میکند برای راز و نیاز و خلوت. هر کسی شب شهادت علی(ع) را با حال و هوایی میگذراند. دعا میخواند، شب زندهداری میکند. اشک میریزد. هرکسی به دنبال یافتن قدرش است، در این شبی که فاصلههای بین زمین و آسمان کم میشود. بعضیها اما در این شب کیسهای به دوش میگیرند و در راههای زمین بهدنبال نقشههای آسمانی میگردند و در خانهای را میکوبند تا مهمان سفره صاحب این شب شوند.

![]()
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ۱. قرآن در آن نازل شده است. ۲. عبادت و احیای آن معادل بیش از هزار ماه است. ۳. خیرات و برکات الهی در آن شب نازل میشود. ۴. رحمت خاص خدا شامل حال بندگان میگردد. ۵. فرشتگان و روح در آن شب نازل میگردند. شب قدر از شبهای مقدس و متبرک اسلامی است. خداوند در قرآن مجید از آن به بزرگی یاد کرده و سورهای نیز به نام «سوره قدر» نازل فرموده است. در تمام سال، شبی به خوبی و فضیلت شب قدر نمیرسد. این شب، شب نزول قرآن، شب فرود آمدن ملائکه و روح نیز نام گرفته است. عبادت در شب قدر برتر از عبادت هزار ماه است. در این شب، مقدرات یک سال انسانها و روزیها، عمرها و امور دیگر مشخص میشود. ملائکه در این شب بر زمین فرود میآیند، نزد امام زمان(عج) میروند و آنچه را برای بندگان مقدر شده بر ایشان عرضه میدارند. شبزندهداری و تلاوت قرآن و مناجات و عبادت در این شب، بسیار توصیه و تأکید شده است. عظمت و فضیلت این شب بر سایر شبها را از این امور میتوان به دست آورد: ۱) آمرزش گناهان: پیامبر خدا(ص) در تفسیر سوره «قدر» فرمودند:۲) قلب رمضان: امام صادق(ع) فرمودند: ۳) نزول قرآن: طبق روایات، مجموع قرآن در شب قدر دفعی و یکباره بر پیامبر (ص) نازل شده است. این نزول دفعی و یکباره قرآن است، اما نزول تدریجی قرآن طی 23 سال دوران نبوت پیامبر گرامی(ص) به صورت الفاظ نازل شده است. ۴) برتر از هزار ماه: نزول همهی ملائکه و روح در شب قدر بر زمین و سلام دادن بر بندگان خدا نشانه شرافت آن بر هزار ماه است. امام باقر(ع) فرمودند: فرصت شب قدر را غنیمت بدانیم شب قدر فرصتی است زرین و طلایی برای شستشوی آینه دل. این شب بهترین فرصت است تا خوبیها را جایگزین بدیها، صلح و صفا را جایگزین اختلاف و تفرقه، احسان و نیکی را جایگزین ظلم و ستم، احسان به والدین را جایگزین عاق والدین و صله رحم را جایگزین قطع رحم نماییم. نیکو و شایسته است با صدقات قدمی در جهت آبادانی خانه آخرت برداریم و با اعمال نیک و خیر، ثواب دو چندان ببریم.در شب قدر که شبزندهداری میکنیم، خداوند نام ما را در گروه نیکبختان ثبت میکند و آتش جهنم را بر ما حرام میسازد. آیا توفیقی بالاتر از این هست که آتش جهنم بر ما حرام شود و به خدا نزدیکتر شویم؟ دعاهای شبهای رمضان مجموعهای است روشنیبخش که با تکرار تلاوت آنها، آموزشهای آنها به صورت هدفهایی برای ما در میآیند. پس هنگام خواندن این ادعیه شایسته و بهتر است مفهوم آنها را نیز همواره مدنظر داشته باشیم و با تلاش و کوشش به سوی این هدفهای مطرحشده در دعاها گام برداریم. |
قدر شبهای قدر را بدان و به آنها که دوستشان داری دعا کن
هر کسی که هستی و با هر که طرفی .،
سعی کن تا مدتی ابتدا فقط و فقط
خوبیهای طرف مقابل را ببینی ،
یعنی آیا میشه !!!!؟؟؟؟؟!!!؟؟؟
اگه بشه چی میشه .!؟!؟

سعی کنیم نیمه ی پر لیوان را ببینیم .
سعی کنیم نیمه ی پر لیوان را ببینیم .
مثل آن مسجد بین راهی تنهایم...
هرکس هم می آید مسافر است...
میشکند،هم نمازش را و هم دلم را و میرود..
................................تو نمازت راهم نخواندی و رفتی
دل تنگی یعنی ..اذان ِمغرب به افق ِچشم های کسی ..
1. من اگه خدا بودم یه بار دنيارو RESET می کردم ؛ زندگیِ خیلیا هَنگ کرده !!!
2. دوس دارم همیشه تنها باشم چون تنهایی بهتر از با هر کسی بودنه !!!
3. چرا همه ی مشکلات همیشه پشته سره هم میاد ؟؟؟ ادم بعضی موقعیت هارو از دست میده !!!
4. خوشبختی یعنی اینکه وجودت اروم بخشه دیگری باشه !!!
5. بعضیها عریانهائی پوشیده اند بعضیها پوشیده هائی عریان !!!
6. کسی که با پای خودش نیومده باشه با دستهای تو نمی ماند ....!!
7. همه می خوان برن بهشت اما کسی نمی خواد بمیره .... بهشت رفتن شهامت مردن می خواد!!
8. مرا آرزویی در سر نیست غول چراغ جادویم خیلی وقت هست بیکاره لم داده چای می نوشه ... آرزوی دیگران را برآورده نمی کنه!!!
9. هیچوقت شک هايت را باور نکن و هيچگاه به باورهايت شک نکن !!!
10. تو را دست در دست ديگري ميبينم ... تلخ ميخندم ... آن دستها به هيچكس وفا ندارند !!!
11. با هر غریبه ای می توان خندید...
اما جز در آغوشِ آشنایِ، یک دوست قدیمی نمی توان اشک ریخت.!!!
۱۲. دل شکستن سنگ نمی خواهد ، دل با نگاهی سرد میشکند !!!
۱۳. اگه عاشقی، سعی کن به عشقت برسی چون وقتی بره دیگه رفته. اگه عاشق نیستی پس تلاش نکن که طعمش رو بچشی. چون تلخترین شیرینی روزگاره !!!
۱۴. کاش میشد هر احساسی که داریم بی رو در واسی به هم بگیم !!!
۱۵. کاش چیزی به اسم غرور نبود تا احساسمون نسبت به یه نفره خاصی رو قایم کنیم !!!
۱۶. از هر چه ترسیدم سرم آمده... کاش تو هم ترسناک بودی !!!
۱۷.کاش هرکسی به کس دیگر میرسید حداقل یه خوبی هایش را میدید بعد ایراد می گرفت.
۱۸. کاش میشد هر چی تو ذهن داریم با یه اراده کردن براورده بشه ولی فکر نکنم جالب باشه چون ادم قدر چیزیو که با تلاش بدست نیورده رو نمیدونه و زود از دست میده !!!
۱۹. چرا بعضیا فقط دوس دارن حرص بدن؟؟؟ با حرص دادن حال میکنن یا احساس میکنن که ادمه باهالی هستن ؟؟!!!
۲۰. خنده ی آدما همیشه از دل خوشی نیست !!! گاهی دل شکستن کمتر از ادم کشی نیست !!!
۲۱.توی جمله دوست دارم چیه که کسی که میگه عاشقتر میشه ولی کسی که میشنوه بی تفاوتتر !!!
۲۲. چون واقعیت تلخه هیشکی واقعیتو قبول نداره !!!
۲۳. هوسی که صادقانه می گوید “هوس” صد شرف دارد به عشقی دروغی که ریاکارانه خیانت می کن !!!
۲۴. یه گنج واقعی دوست همیشگی نیست ولی یه دوسته واقعی گنج همیشگی هست !!!
۲۵.سعی نکن بفهمی کدوم ستاره قشنگترینه سعی کن بفهمی پیشه کی قشنگترین ستاره ای !!!
۲۶. ان چنان عاشق نباش که هیچ ایرادی را نبینی !!! و نه انقدر ببینی که هیچ وقت عاشق نشوی !!!
۲۷.وقتی با خدا گل یا پوچ بازی میکنی نترس چون خدا همیشه دوتا دستش پره !!!
28. برای انسانهای بزرگ بن بست وجود ندارد. چون بر این باورند که: یا راهی خواهم یافت یا راهی خواهم ساخت !!!
29. وقتی بی خیال دنیا میشی , یکی هست که بی خیالت نمی شه اونم زندگیته !!!
زندگیمو خیلی دوست دارم و با هیچ چیزی عوضش نمیکنم !!!
30.تلاش کنیم ندیده ها را ببینیم ، دیدن آنچه که همه می بینند هنر نیست!!!
31 .گمشده این نسل اعتماد است نه اعتقاد اما افسوس که نه بر اعتماد اعتقادیست و نه بر اعتقادشان اعتماد !!!
32. کاش به جای حجاب , حیا اجباری بود شرف اجباری بود راستی و درستی اجباری بود کاش داشتن معرفت و وجدان اجباری بود !!!
33.نصف اشباهاتمان ناشی از این است که وقتی باید فکر کنیم ، احساس می کنیم و وقتی که باید احساس کنیم ، فکر می کنیم . . . !!!
34. هميشه براي کسي بخند که ميدوني به خاطر تو شاد ميشه... واسه کسي گريه کن که ميدوني وقتي غصه داري و اشک ميريزي برات اشک ميريزه... براي کسي غمگين باش که در غمت شريکه... عاشقه کسي باش که دوستت داشته باشه !!!
35.اینقدر خودت رو نگیر ! اینقدر با تکبر و غرور با آدم حرف نزن ! وقتی کسی به تو ابراز علاقه کرد ، فکر نکن که فوق العاده ای ، شاید اون کم توقعه ... !!!
36.پست ترین انسان کسی ست که راز دوران دوستی را به وقت کدورت فاش سازد !!!
37. بزرگترين مصيبت براي يه انسان اينه كه نه سواد كافي براي حرف زدن داشته باشد نه شعور لازم براي خاموش موندن !!!
38.بزرگترين اشتباه تو زندگي لبخند زدن به کسي که ارزش لگد زدن هم نداره !!!
۳۹.به سلامتي سكوت ... كه بعضى ها رو همين سكوت آروم ميكنه ... بعضى ها رو هم آتيش ميزنه.!!
40.گاهی وقتا به جای خاموشی در جواب ابلهان ، باید یه مشت بخوابونی زیر چشمش!!چون آدمی که ابله باشه ،معنی اون سکوت رو هم نمیفهمه!!
41. یه جایی باید دست آدما را بکشی نگه شون داری .. صورتشون رو میون دستات محکم بگیری بگی : ببین من دوستت دارم .. نرو !!!
42.دلی را نشکن شاید خانه خدا باشد، کسی را تحقیر نکن شاید محبوب خدا باشد، زکمکی دریغ نکن شاید کلید بهشت باشد!!!
43.باد می وزد … میتوانی در مقابلش هم دیوار بسازی ، هم آسیاب بادی تصمیم با تو است !!!
44.ما همیشه صداهای بلند را میشنویم،پررنگ ها را میبینیم ،سخت ها را میخواهیم،غافل از اینکه خوبها آسان می آیند،بی رنگ می مانند وبی صدا می روند !!!
45.می دونستی گاهی اشک از لبخند با ارزش تره ؟چون لبخند را به هرکس می تونی هدیه کنی اما اشک را فقط برای کسی می ریزی که نمی خواهی از دستش بدی !!!
۴۷.کثیف ترین چاپلوسی زمانیست که، فردی بخاطر طبیعی ترین نیازش به دروغ به معصومی بگوید دوستت دارم !!!
۴۸.گاهی نیاز داری به یه آغوش بی منت ، كه تو رو فقط و فقط واسه خودت بخواد...كه وقتی تو اوج تنهایی هستی ، با چشماش بهت بگه : هستم تا ته تهش ! هستی !؟
یه مطلبه دیگه
پرسیدم چطور بهتر زندگی کنم؟ با کمی مکث جواب داد:
۱- گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر
۲- با اعتماد٬ زمان حال را بگذران
۳- بدون ترس برای آینده آماده شو
۴- ایمان را نگه دار و ترس را به گوشه ای انداز
۵- شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
۶- زندگی شگفت انگیز است اگر بدانی که چطور زندگی کنی
پرسیدم آخر؟....
و او بدونه اینکه متوجه پرسشم شود ادامه داد:
۱- مهم نیست که قشنگ باشی قشنگ این است که مهم باشی حتی برای یک نفر
۲- کوچک باش و عاشق که عشق خود می داند آیین بزرگ کردنت را
۳- بگذار عشق خاصیت تو باشد نه رابطه ی خواص تو با کسی
۴- موفقیت پیش رفتن است٬ نه به نقطه پایان رسیدن
داشتم به سخنانش فکر می کردم که نفسی تازه کرد و ادامه داد:
هر روز صبح در آفریقا٬ آهویی از خواب بیدار می شود و برای زندگی کردن و امرار معاش در صحرا می چرد آهو می داند که باید از شیر سریعتر بدود تا طعمه ی او نشود شیر نیز برای زندگی و امرار معاش در صحرا می گردد و می داند که باید از آهو سریعتر بدود تا گرسنه نماند....
مهم این نیست که تو شیر باشی یا آهو... مهم این است که با طلوع آفتاب از خواب برخیزی و برای زندگی با تمام توان شروع به دویدن کنی..
به خوبی پرسشم را پاسخ گفته بود٬ ولی می خواستم بازهم ادامه دهد و باز هم....
که چین از چروک پیشانی اش باز کرد و گفت:
زلال باش ...زلال٬ فرقی نمی کند که گودال کوچک آبی باشی یا دریایی بی کران زلال که باشی آسمان در تو پیداست
برگرفته شده از قلب یخی

اشعار میلاد با سعادت
کریم اهلبیت امام حسن مجتبی علیه السلام
ميلاد امام مجتبي (ع) آمده است
| او آمده تا نور به شب ها بخشد | روح شرف و عشق به دنيا بخشد |
|
|
|
| او آمده تا باور وايمان و صفا | همراه دو صد عاطفه برما بخشد |
|
|
|
| او آمده از صلح و محبت بي شك | جاني ز ولا برتن تنها بخشد |
|
|
|
| آن سيد خوبان و بهشت آمده تا | برمهر و وفا ارزش و معنا بخشد |
|
|
|
| او آمده با نام حسن در حسنش | شوري به سرا پرده مولا بخشد |
|
|
|
| او رود زلالي ست كه درفصل عطش | جود و كرم خويش به دريا بخشد |
|
|
|
| از لطف ، كريم اهل بيت عصمت | ما را زكرم خدا به فردا بخشد |
|
|
|
| ميلاد امام مجتبي (ع) آمده است | شادي به حريم دل ما آمده است |
ولایت حسن

هوالمحبوب
تقدیم به کریم ترین ارباب دو عالم
در این شبها که به اسمان
مینگریم گویی بغضی کهنه در گلوی مهتاب تو را فریاد میزند تویی که در
وانفسای این دنیا از همه غریبتر بوده ای. تویی که با سکوتت عشق را به اتش
کشیدی وخاک را تا به ابد با غربت اغشته نمودی . در تنهاییت خدای را به
دیدگان نمناکمان به تماشا کشاندی.و در یادمان اینگونه نگاشتی :
هر که عاشقتر، دلش آشفته تر
چه فقیرانه نگاهم به جاده دوخته شده است که مبادا روز ی از مقابل دیدگانم بگذری و من از دیدارت جا بمانم .
.شب
را به امید رویایت میگذرانم و روز را به امید شنیدن صدایت .چه حقیقت تلخ و
شیرینی است .چه ظلمت و روشنایی وجودم را تسخیر نموده است
اگرمعبود تنهایی بر نمیگزید بی شک تو را معبود دل خویش میدانستم و از قربانی چشم و دل در راهت دریغ نمیکردم
دوست دارم آنی شوم که خریدارم شوی که حتی اگر روزی قدمهایم به چمن جنت رسید باز هم غلام روسیاه تو باشم
دلم
سر سپرده ات شد .تقصیر من نیست که این چنین عاشقانه فریادت میزنم که باید
دامن خدای را بگیری که چرا شیدایی را در چشمان تو خلاصه نمود
برای تمام
تنهایی حریم پاکت دلم میسوزد . هر گاه که تن سپردم به گوش دادن تمام زمزمه
های دل خسته ام ،نامی به جز حسن بن علی نشنیدم .نامی که هرگز نتوانستم
نامی در کنار ان بگنجانم .
بی گمان که خاک تن من جز با غبار بقیع اغشته
نشده و دربدو تولدم بی شک به جای اذان، روضه تو را در گوشم خوانده اند که
اینگونه خود را شیدای تو میبینم .
مرا چه باکی است از اتش دوزخ که چون
در میان هاله های ان مرا رها کردند باز من دامن کریم تو را رها نخواهم کرد
.هنگامی که برای گرفتن دستان گنهکارم قدمهایت را برداری اتش چه شرمگین
خواهد شد از زبانه کشیدن، و ابراهیم بیاید و ببیند که کدامین گلستان زیباتر
است؟.
زندگی چیزی جز عشق تو را به من نشان نداد و دل بهانه ای جز دیدارت در همه عمر نگرفت
بگذار
که با دیدنت دلم برای همیشه خراب شود. مرا به آبادی دل چه سود و چه نیاز؟
که در این دنیا هر دلی خراباتی شد گویا ابدی جاویدان شد.
من اسارت دلم را به هیچ آزادی نفروشم که زندانبانی چون حسن بن علی جرعه ای جز می به من ارزانی نمیدارد

میلاد باسعادت سبط اکبر پور حیدر فرزند زهرای اطهر کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام راخدمت اقا امام زمان عج وتمامی شیعیان ومحبین اون حضرت تبریک وتهنیت عرض میکنم.


بررسي و اثبات پنجمين اصل موضوع هندسه اقليدسي
همانطور كه ميدانيم در هندسه اقليدسي يكسري از مفاهيم اوليه نظير خط و نقطه تعريف شده بود و پنج اصل موضوع آنرا به عنوان بديهيات پذيرفته بودند و ساير قضايا را با استفاده از اين اصول استنتاج ميكردند . اما اصل پنجم چندان بديهي بهنظر نميرسيد . بنابر اصل پنجم اقليدس از يك نقطه خارج از يك خط ، يك خط و تنها يك خط ميتوان موازي با خط مفروض رسم كرد . برخي از رياضيدانان مدعي بودند كه اين اصل را ميتوان بهعنوان يك قضيه ثابت كرد . در اين راه بسياري از رياضيدانان تلاش زيادي كردند ، ولي نتيجهاي نگرفتند .
اشكالات وارد بر هندسه اقليدسي :
لازم به توضيح است كه تمامي اصول و مفاهيم هندسه اقليدسي تنها شامل نظريات خود اقليدس نميشود بلكه اكثرا مجموعهاي جمع آوري شده از هندسه مصريها و بابليها توسط اقليدس است . هندسه اقليدسي بر اساس پنج اصل موضوعه زير شكل گرفته و طبقه بندي شده است :
اصل اول - از هر نقطه ميتوان خط مستقيمي به هر نقطه ديگري كشيد يا اينكه كوتاهترين فاصله مابين دو نقطه يك پاره خط مستقيم است .
اصل دوم - هر پاره خط مستقيم را ميتوان روي همان خط بهطور نامحدود امتداد داد .
اصل سوم - ميتوان دايرهاي به هر نقطه دلخواه به عنوان مركز آن و با شعاعي مساوي هر پاره خط رسم كرد .
اصل چهارم - همه زواياي قائمه با هم مساوي هستند .
اصل پنجم - از يك نقطه خارج يك خط ، يك و تنها يك خط ميتوان موازي با خط مفروض رسم كرد .
طبق تعاريف فعلي " اصل پنجم اقليدس كه ايجاز ساير اصول را نداشت ، به هيچ وجه واجد صفت بديهي نبود . در واقع اين اصل بيشتر به يك قضيه شباهت داشت تا به يك اصل . بنابراين طبيعي بود كه لزوم واقعي آن به عنوان يك اصل مورد سوال قرار گيرد . زيرا چنين تصور ميشد كه شايد بتوان آن را بهعنوان يك قضيه ، و نه يك اصل از ساير اصول استخراج كرد ، يا حداقل بهجاي آن ميتوان معادل قابل قبولتري قرار داد . در طول تاريخ بسياري از رياضيدانان از جمله خيام ، خواجه نصيرالدين توسي ، جان واليس ، لژاندر ، فور كوش بويوئي و ... تلاش كردند تا اصل پنجم اقليدس را با استفاده از ساير اصول نتيجه بگيرند و آن را به عنوان يك قضيه اثبات كنند ، اما تمام اين تلاشها بينتيجه بود و در اثبات دچار خطا ميشدند و يا به نوعي همين اصل را در اثبات خود بكار ميبردند . سرانجام دالامبر اين وضع را افتضاح هندسه ناميد ."
اما موضوع بسيار مهم اين است كه اشيا در دنياي فيزيكي با هندسه اقليدسي سازگارند و هندسههاي نااقليدسي زير مجموعهاي از هندسه اقليدسي محسوب ميشوند به طور مثال يك مكعب را در نظر بگيريد كه در فضاي اقليدسي ، از نظر هندسي كاملا اقليدسي است و اگر كره محيط يا محاط آن را رسم كنيم داخل سطح كره با هندسه هذلولي و خارج سطح كره با هندسه بيضوي برسي و مطالعه ميشود و اينك براي اثبات اصل پنجم هندسه اقليدسي چه كاري ميتوان انجام داد ?
در اين مبحث به استناد اصول و مفاهيم تعريف شده در حيطه هندسه اقليدسي سعي در ارايه راهكاري براي اثبات اين اصل ميكنيم .

خط يا پاره خط BC و نقطه A خارج از آن خط و هر دو را روي صفحه مسطح P در نظر ميگيريم . روي خط BC نقطه دلخواه D را انتخاب و دايره دلخواه C1 را رسم ميكنيم البته شعاع اين دايره ميبايست كمتر از AD باشد . بديهي است كه اين دايره ، خط BC را در دو نقطه 1 و 2 قطع خواهد كرد ( يعني اين دايره را بايد چنان رسم كنيم كه روي صفحه P بوده و اين دو تقاطع بوجود آيند ) . از نقطه A دايره C2 را به شعاع AD رسم ميكنيم . بديهي است كه اين دايره ، محيط دايره C1 را در دو نقطه 3 و 4 قطع خواهد كرد ( يعني اين دايره را بايد چنان رسم كنيم كه روي صفحه P بوده و اين دو تقاطع بوجود آيند ) و چون سه نقطه از هر دايره ( مركز و نقاط 3 و 4 ) بر روي صفحه P واقع شدهاند و اين سه نقطه بر روي يك خط مستقيم نيستند ( براي اينكه محيط دايره C2 يك منحني و كمان است ) ، مسلما اين دو دايره بر روي صفحه P قرار گرفتهاند ، زيرا شرط اينكه دو شكل در روي يك صفحه قرار گيرند اين است كه دست كم سه نقطه از آنها بروي آن صفحه واقع شده باشند و البته اين سه نقطه بر روي خط مستقيمي واقع نشده باشند . اينك شرط اينكه دو خط با هم موازي باشند اين است كه اولا هر دوي آنها روي يك صفحه باشند و دوما اينكه آن دو خط زواياي مساوي ( ترجيحا قائمه ) در تقاطع با خط مستقيم متقاطع سومي داشته باشند . اينك عمود AE بر خط BC را رسم ميكنيم و خط يا پاره خط FG را چنان رسم ميكنيم كه اولا دايره C2 را در دو نقطه 5 و 6 قطع كرده و از نقطه A مركز دايره عبور كرده و دوما بر AE عمود باشد . همانطور كه ميدانيم خط FG دست كم دو نقطه بر روي صفحه P داشته و بر روي صفحه P واقع شده و با خط BC موازي است . حال اگر خط FG را حول نقطه A و روي صفحه P به چرخانيم زاويه FAE بزرگتر و يا كوچكتر از زاويه BEA شده و شرط دوم موازي بودن دو خط منتفي ميشود و اگر FG در نقطه A حول محور AE دوران داشته باشد ، خط FG دو تقاطع 5 و 6 با دايره C2 را از دست ميدهد ، بنابراين خط FG از صفحه P خارج و شرط اول موازي بودن دو خط منتفي ميشود . پس ميتوان فهميد و نتيجه گرفت كه خط FG انحصاري بوده و از يك نقطه خارج يك خط ، يك و تنها يك خط ميتوان موازي با خط مفروض رسم كرد .
اينك اين سوال مطرح ميشود كه چرا ما بايد اين اصل پنجم را ثابت كنيم ؟
علت بر اين است كه در هندسه اقليدسي هر پاره خط مستقيمي ميتواند بيانگر يك عدد باشد كه بيانگر طول واقعي آن بوده و مربع و مكعب آن مقدار درستي در محاسبات رياضي است ولي در هندسههاي نااقليدسي چنين نيست براي اينكه طول واقعي يك منحني ميتواند يك عدد باشد ولي اين منحني نميتواند حتما و لزوما بيانگر همان عدد باشد ، براي اينكه انحنا يافته است و طول منحني بيشتر از فاصله دو سر منحني ميباشد و اين دو مقدار با هم نامساوي هستند . به طور مثال در هندسه اقليدسي يك مربع به ضلع 1 متر بيانگر يك متر مربع است و يك مكعب به ضلع 1 متر بيانگر يك متر مكعب است ولي در هندسههاي نااقليدسي اين مقدارها متفاوت است كه نياز به در نظر گرفتن ضريبي مبني بر درصد خطا در محاسبات داريم . اصولا انحنا در هندسههاي نااقليدسي ، به طور كلي نسبت به يك خط راست اقليدسي مشخص و نسبت به يك دايره با شعاع واحد واقع بر يك صفحه مسطح اقليدسي سنجيده ميشود و صحت هندسههاي نااقليدسي در گرو صحت هندسه اقليدسي است .
در هندسه هذلولي مقادير عددي مربوط به توان كمتر از مقادير عددي مربوط به توان در هندسه بيضوي است .

اشكال فوق مقدار هندسي يك به توان دو را نشان ميدهند كه مقدار هندسي آن در هندسه اقليدسي ( روي صفحه مسطح ) درست ولي در هندسه هذلولي ( درون سطح حجم ) كمتر و در هندسه بيضوي ( بيرون سطح حجم ) بيشتر است .
درك اصل توازي در هندسه اقليدسي :
1- تعريف دو خط منطبق بر هم : دو خط را منطبق بر هم ميدانيم كه تمامي نقاط واقع بر روي هر دو خط در يك امتداد و يك راستا قرار گرفته باشند ، يعني دو خط در مجموع ، خط واحدي را تشكيل دهند . به اين انطباق ، انطباق دروني هم ميتوان گفت . به طور مثال دو خط با معادلات زير بر هم منطبق هستند :
2x-y=4
4x-2y=8
و تمام زوجهاي x , 2x-4 جواب دستگاه معادلات فوق ميباشد .
2- انتقال برداري يك خط از دو خط منطبق بر هم در يك دستگاه مختصات دكارتي :
براي اينكار دو خط منطبق بر هم را به يك دستگاه مختصات دكارتي انتقال ميدهيم و يك خط را ثابت فرض كرده ولي خط دوم را توسط بردار دلخواهي به مختصات جديدي انتقال ميدهيم يعني شكل زير :
بديهي است كه تمامي نقاط اين خط تحت تاثير اين بردار به مختصات جديد انتقال يافته و اين خط به اندازه اين بردار با خط ثابت انطباق بيروني دارد . ميتوان اين انطباق بيروني دو خط را اصل توازي ناميد . يعني دو خط موازي در يك دستگاه مختصات دكارتي خطوطي هستند كه بتوان آنها را با يك بردار بر هم منطبق كرد و به اين بردار ميتوان بردار انطباق دو خط موازي گفت . به طور مثال دو خط با معادلات و شرايط زير با هم موازي و انطباق بيروني دارند :

درك اصل توازي با قبول مفهوم زاويه صفر نيز امكان پذير است . يعني دو خط كه با هم زاويه صفر دارند يا متنافرند يا بر هم منطبق هستند كه اگر اينچنين نباشند اجبارا موازي خواهند بود . همانطور كه ميدانيم دو خط متنافر در فضا هيچ نقطه مشترك و تماسي ندارند كه به منزله راس با هم زاويهاي تشكيل دهند و دو خطي كه كاملا بر هم منطبق هستند يعني تمامي نقاط واقع بر روي دو خط در يك امتداد و راستا قرار گرفتهاند هيچ تقاطع واحدي ندارند كه با هم زاويهاي را تشكيل دهند . به بياني ديگر :
در شكل فوق اگر دو خط FG و BC در نقطهاي هم ديگر را روي صفحه P ملاقات كنند و اين نقطه فرضي را x در نظر بگيرم مثلث متساويالساقين AEX را ميتوان در نظر گرفت كه دو زاويه مساوي 90 درجه دارد و اندازه زاويه سوم صفر درجه خواهد بود كه در نتيجه دو خط بايد يا متنافر باشند يا منطبق ، متنافر نخواهند بود براي اينكه هر دو روي يك صفحه فرض شدهاند و منطبق هم نخواهند بود براي اينكه دو ساق يا ضلع مساوي يك مثلث را تشكيل دادهاند پس اجبارا موازي هستند و اصل توازي به اين مفهوم نيز گفته ميشود .
اينك ممكن است اين سوال مهم مطرح شود كه قضيه
زواياي داخلي مثلث نيز از اصل توازي نشات گرفته است كه بايد گفت بنابه
مطالب فوق اصل توازي واقعيت داشته و قابل پذيرش است و همچنين هر
قضيهاي كه با اصل توازي ثابت شده باشد و به استناد همين اصل توازي سعي
در ارايه راهكاري براي اثبات اصل پنجم ميشود . پس شرط توازي دو خط اين
است كه هر دو روي يك صفحه باشند و دوم اينكه هر دو در تقاطع با خط سوم
ترجيحا زواياي قائم تشكيل دهند . اما نكته مهم اينكه در هندسه اقليدسي
پاره خط مستقيم درست تعريف نشده است . ما ميتوانيم چنين تعريف كنيم كه
پاره خط مستقيم به پاره خطي گفته ميشود كه طول آن با فاصله دو سر آن
مساوي باشد كه اگر مساوي نباشد منحني است و نه خط مستقيم و به خاطر
همين تعاريف ناقص در هندسه اقليدسي ، هندسههاي نااقليدسي شكل
گرفتهاند . به اين معني كه عدهاي متوجه شدهاند كه اين تعاريف هندسي
را ميتوان در محيطهاي ديگر ارايه يا رد كرد به طور مثال در هندسه
هذلولي از يك خط و يك نقطه نا واقع بر آن دست كم دو خط موازي با خط
مفروض ميتوان رسم كرد كه منظور از خط در اين هندسه منحني است نه خط
راست و همچنين در هندسه بيضوي از يك نقطه نا واقع بر يك خط نميتوان
خطي به موازات آن خط رسم كرد كه در واقع هندسههاي ناقليدسي به نوعي
مطرح كردن تعاريف ناقص هندسه اقليدسي در محيطهاي غير اقليدسي است .
ولي اگر تعاريف در هندسه اقليدسي اصلاح شوند محيطهاي هندسههاي
نااقليدسي زير مجموعهاي از فضاي اقليدسي تعريف شده و قابل توجيه
توسط هندسه اقليدسي نيز هستند هر چند كه اندازه انحنا در هندسههاي
نااقليدسي نسبت به يك خط راست اقليدسي سنجيده ميشوند به طور مثال
اندازه انحناي خط راست در هندسه اقليدسي صفر و در هندسه هذلولي منفي و
در هندسه بيضوي مثبت است . اين به اين معني است كه در هندسههاي
نااقليدسي مجبور به پذيرش خطوط مستقيم اقليدسي هستيم تا انحنا را
اندازه گيري كنيم و اين مشكلات از اينجا ناشي ميشود كه اقليدس بيشتر
جمع آوري كننده اين مطالب آنهم به صورت ناقص بوده است و نه ارايه كننده
نظريات و بيشتر مطالب به رياضيدانان مصر و بابل مربوط است نه خود
اقليدس و در آن زمان اين مشكلات شناخته و مطرح نشده بود . براي دو خط در فضا ميتوان چهار حالت را در نظر گرفت يا متقاطع
هستند يا متنافر يا منطبق و يا اينكه موازي هستند .
همانطور كه ميدانيم اصل پنجم ابتدا به عنوان اصل بيان شد
، ولي بعدا معلوم شد كه
قضيه است ، ولي اين نام اصل روي آن مانده و همه جا و هميشه به همين نام شناخته
ميشود حال چه اصل باشد و چه قضيه همواره سعي ميشود درستي و صحت آن بيان
شود . اصول در رياضيات نياز به اثبات ندارند
و اگر نياز به اثبات باشد ديگر اصل نيستند و به عنوان قضيه مطرح ميشوند ، ولي بايد به خاطر
داشت هميشه در رياضيات اصول دچار شك و تردد ميشوند ، به طور مثال خود اعداد چه مفهومي
دارند كه به عنوان اصل بديهي پذيرفته شدهاند ، كه با انجام اعمال رياضي همچون جمع و
تفرق اين شبهات از بين ميروند و اعداد به منزله مقايسه اشيا با يكديگر مفهوم پيدا
ميكنند . تعاريف هندسي هم به اين منوال هستند . يعني بعضي
وقتها با اثبات قضايا مفهوم اصول درك و پذيرفته ميشود يعني ما با درك مفهوم زاويه صفر
و .... ميتوانيم به اصل توازي برسيم و اصل پنجم را ثابت كنيم .
امروزه ثابت شده است كه تمامي خصوصيات انسانها ژنتيكي است حتي
نحوه فكر كردن و انديشه
آنها و ..... ، مفاهيم اوليه هندسه اقليدسي و نااقليدسي هم بيشتر مربوط به خصوصيات ژنتيكي انسانها ميشود
تا واقعيتهاي رياضي و فيزيكي ، يعني بعضيها توانايي
قبول و پذيرش هندسه اقليدسي را دارند و نميتوانند هندسه نااقليدسي را قبول كنند و
برعكس . و انسانها در نهايت با بحث و گفتگو در مورد عقايد و باورهايشان به هيچ
نتيجه مشتركي نخواهند رسيد و در نهايت اينكه مفهوم توان اعداد در هندسههاي نااقليدسي
چگونه مطرح ميشود ؟ آيا ميشود توان اعداد را در اينگونه هندسهها نشان داده و
رسم كرد و مقدار آن را
دريافت ؟ بهطور مثال يك متر مربع و يك متر مكعب چقدر است ؟ آيا جرم و حجم در هندسههاي مختلف برابري دارند يا مفهوم جرم و حجم
دگرگون ميشود ؟ يعني معادل رياضي آنها قابل دست يابي هست ؟
در نظريه نسبيت كه از هندسه بيضوي استفاده شده است در جهان چهار بعدي ، بعد زمان به عنوان بعد هندسي مطرح نيست بلكه به عنوان يك پارامتر دخيل در معادلات فيزيكي مطرح ميشود و اصولا ما قادر به رسم اشكال چهار بعدي نيستيم و علت اين است كه در هندسه ، توان 2 يا مربع و توان 3 يا مكعب عدد قابل ترسيم است ولي توان 4 غير قابل ترسيم است و به همين دليل مهم در هندسه اقليدسي فضا سه بعدي در نظر گرفته ميشود البته از لحاظ هندسي و همانطور كه ميدانيم انحناي فضا - زمان به جاي ميدان گرانش در نظريه نسبيت مطرح ميشود و همانطور كه مشخص است واژه انحنا زماني تعريف پيدا ميكند كه قبول كنيم خط راستي وجود دارد و مقدار اين انحنا را نسبت به امتداد خط مستقيم بسنجيم براي اينكه طبق اين نظريه همه چيز در جهان نسبي است حتي خود انحناي فضا - زمان و جهت اندازه گيري شدت ميدان جاذبه يا انحناي فضا - زمان نياز به اندازه گيري اين انحنا داريم و بدون داشتن خط راست اين سنجش غير عملي خواهد بود .

در شكل فوق دستگاه مختصات دكارتي x y را روي صفحه در نظر ميگيريم . همانطور كه ميدانيم معادله محور x ها معادله y=0 ميباشد . اينك خطي به همين معادله رسم ميكنيم كه اين خط درست منطبق بر محور x ها است . اينك اين خط را با بردار [1 1]=a ( بردار با پيكان آبي رنگ ) از مبدا مختصات انتقال ميدهيم . بديهي است كه tanX=1/1 يعني X=45º . و اگر اين خط را با بردار [1- 1-]=a- ( بردار با پيكان بنفش رنگ ) به محل قبلي خود برگردانيم بديهي است كه tanX=-1/-1 و tanX=1 و X=45º خواهد بود . چون بردارهاي a و a - كاملا بر هم منطبق هستند و فقط جهت آنها 180 درجه باهم اختلاف دارد ، ميتوانيم به اين نتيجه برسيم كه اگر دو خط موازي را خط سوي قطع كند زواياي بدست آمده دو به دو باهم برابرند و بدنبال آن پنجمين اصل موضوع هندسه اقليدسي قابل اثبات ميشود .
چنين به نظر ميرسد كه هندسه ريمان يك نوع هندسه انتزاعي است كه اصل
و بنيان رياضيات يعني جدول ضرب و
اصل و بنيان فيزيك يعني معلوم و ثابت بودن ابعاد كيهان را به مخاطره مياندازند و مقادير
بينهايت و نا مشخصي را ارايه ميكند . اما در مورد گرانش ، موضوع بسيار پيچيده و
غامضي نيست . يعني به قول ريمان تاثير بعد چهارم بر ابعاد سه گانه يا به
قول انيشتين انحناي فضا - زمان نيست ، بلكه گرانش همان امواج الكترومغناطيس است كه
به صورت طولي منتشر ميشوند البته با سرعت نور به توان دو . نور همان امواج
الكترومغناطيس عرضي است .
بزرگترين ايراد در خيال پردازي و انتزاع ريمان و انيشتين اين است كه آنها دوران
ميدان گرانشي ( دوران جرم يا مركز جاذبه ) در فضا و تغييرات در ميدان
گرانشي را در نظر نگرفتهاند . براي اينكه خطوط ميدان گرانش همانند
خطوط ميدان الكتريكي مستقيم است و با چرخش بار يا جرم ، انحنا يافته و
دوران پيدا ميكنند كه بدنبال آن ميدان مغناطيسي پديدار شده و اگر طولي
منتشر شود گرانش است و اگر عرضي منتشر شود نور است و با افزايش سرعت
دوران ، ميدان وارونه شده و ميدان گرانش منفي پديدار شده و جاذبه به ضد
جاذبه تبديل و كيهان منبسط ميشود ( كاينات از هم دور ميشوند ) . با
اثبات اين نظريه هندسه و نظريات ريمان و انحناي فضا - زمان نسبيت و
عقايد انيشتين در مورد گرانش نه تنها ثابت نشدهاند بلكه نقض خواهند شد
. با كمال تاسف بايد
گفت كه نظريات ريمان و انيشتين اشاره به كميتهايي پيوسته دارد . ولي
الكترومغناطيس و گرانش كميتهايي كوانتومي ميباشند كه با نظريات ريمان و
انيشتين هرگز جور در نميآيند .
مسئله تكامل هم مورد تاييد قرآن است و هم علوم
بشري و موضوع مهم اين است كه دنياي ما يا خلقت دو بعدي است :
1- بعد اول متريك فضا است كه به توان 3 ميرسد و حجم را تشكيل ميدهد .
اين ابعاد با هم منقبض و يا منبسط ميشوند .
2- بعد دوم تايميك يا زماني است كه به نسبت بعد متريك ، كند و يا تند
ميشود .
در واقع چهار بعدي فضا - زمان در نسبيت يك دو بعدي طول - زمان است كه
به تناسب هم تغيير اندازه ميدهند و عامل اين تناسب با توجه به رابطه
مورد نظر :

ميباشد كه نتيجه كلي و بارز آن ثابت اندازه گيري شدن سرعت نور تحت هر
شرايطي است . و موضوع مهم اين است كه نور هم از اين قاعده پيروي مي كند
و چشم ما هم طبق اين قاعده تكامل يافته و يا خلق ميشود و اگر دنيا غير
اين بود حتما ما غير اين به تكامل مي رسيديم و يا خلق مي شديم و
ميتوانستيم دنيايي بيشتر از سه بعد را درك كنيم و يا ببينيم و چون توان
ديدن و درك آن را نداريم ، پس ابعاد بيشتر از اين صرفا در دنياي رياضي
وجود دارد و نه در دنياي واقعي ما .
ارائه ی اصل پنجم اقلیدسی به زبان ساده
الگوریتم اقلیدس یک الگوریتم برای محاسبهٔ بزرگترین مقسوم علیه مشترک (ب.م.م.) است که اولین بار توسط اقلیدس در کتاب اصول اقلیدس شرح داده شده است. در این روش، برای محاسبهٔ ب.م.م. دو عدد x و y که به صورت
نمایش داده میشود، چنین عمل میشود (فرض بر این است که x از y بزرگتر
است، اگر چه در حالت برعکس نیز، صرفاً با تغییر نام x و y این روش قابل
استفاده خواهد بود):
به عنوان نمونه، اگر x برابر ۷۰ و y برابر ۲۵ باشد، مراحل کار چنین خواهد بود:
ب.م.م.(۲۵و۷۰) ← ب.م.م.(۲۵و۴۵) ← ب.م.م.(۲۵و۲۰) ← ب.م.م.(۲۰و۲۵)
← ب.م.م.(۲۰و۵) ← ب.م.م.(۵و۲۰) ← ب.م.م.(۵و۱۵) ← ب.م.م.(۵و۱۰)
← ب.م.م.(۵و۵) ← ب.م.م.(۵و۰) ← ب.م.م. = ۵
مقدمّه:
سخن ازخديجه(عليها السلام)، سخن از يك دنيا عظمت و پايداري واستقامت در
هدف است. به حق قلم فرسايي درباره كسي كه خداوند براو سلام و درود مي
فرستد، بسي مشكل است.اما به مصداق "ما لا يدرك كلّه لايدرك كلّه،" به بررسي
گوشه هايي از شخصيت و زندگي اين بزرگ بانو مي پردازيم :
ولادت و خانواده :
خديجه(عليها السلام) 68 سال قبل از هجرت بدنيا آمد با
توجه به اينكه سن حضرت خديجه هنگام ازدواج با پيامبر (ص) كمتر از سي سال
بوده، پس تاريخ ولادت ايشان غير از اين است كه در متن داده شده است .
خانواده اي كه خديجه (عليها السلام)را پرورش داد از نظر شرافت خانوادگي و
نسبت هاي خويشاوندي ، در شمار بزرگترين قبيله هاي عرب جاي داشت.اين خاندان
در همه حجاز نفوذ داشت. آثار بزرگ و نجابت و شرافت از كردار و گفتار خديجه
(عليها السلام) پديدار بود.
خديجه (عليها السلام) از قبيله هاشم بود و پدرش خويلد بن اسد قريشي نام داشت . مادرش فاطمه دختر زائدبن اصم بود .
اخلاق خديجه(عليها السلام):
خديجه (عليها السلام)در بين اقوام خود يگانه و ممتاز و ميان اقران كم نظير
بود . او به فضيلت اخلاقي و پذيرايي هاي شايان بسيار معروف بود و بدين جهت
زنان مكه به وي حسد ميورزيدند. دختر خويلد در سجايا و كمالات اخلاقي
زبانزد و نمونه بود و به حق ايشان كُفو خوبي براي پيامبر اسلام(صلي الله
عليه وآله) بود. بي ترديد مي توان گفت كه اين سجايا و فضايل اخلاقي سبب شد
تا خديجه(عليها السلام)براي همسري پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) شايسته
شمرده شود. طبق روايات ، او براي پيامبر (صلي الله عليه وآله)ياوري صديق
بود. سير اعلام النّبلاء،ج2،ص114
آيا خديجه(عليها السلام) قبل از پيامير (صلي الله عليه وآله)ازدواج كرده بود؟:
معروف است بحار الانوار، ج16،ص10تنقيح المقال،ج3،ص77رياحين الشريعه،ج2،ص202 اولين
كسي كه به خواستگاري خديحه (عليها السلام)آمد يكي از بزرگان عرب به نام
"عتيق بن عائذ مخزومي" بود. او پس از ازدواج با خديجه(عليها السلام)، در
جواني درگذشت واموال بسياري را براي خديجه(عليها السلام)به ارث گذاشت. پس
از او "ابي هالة بن المنذر الاسدي" كه يكي از بزرگان قبيله خود بود با وي
ازدواج كرد. ثمره اين پيوند فرزندي به نام "هند"بود كه در كودكي درگذشت.
ابي هاله نيز پس از چندي، وفات يافت وثروت بسيار از خويش بر جاي گذاشت. هر
چند اين مطلب كه پيامبراكرم(صلي الله عليه وآله)سومين همسر پيامبر(صلي الله
عليه وآله) بود و جز عايشه با دوشيزه اي ديگر ازدواج نكرد نزد عامه و خاصه
معروف است ولي مورد تأييد همگان نمي باشد. جمعي از مورخان و بزرگان نظر
مخالف دارند براي مثال "ابولقاسم كوفي" ، "احمدبلاذري" ، "علم الهدي" ،(سيد
مرتضي) در كتاب "شافي" و "شيخ طوسي" در "تلخيص شافي" آشكارا مي گويند كه
خديجه (عليها السلام) هنگام ازدواج با پيامبر، "عذرا" بوده است. اين معنا
را علامه مجلسي نيز تاييد كرده است . او مي نويسد: "صاحب كتاب انوار
والبدء" گفته است كه زينب و رقيه دختران هاله، خواهران خديجه(عليها
السلام)بودند تنقيح المقال،ج3،ص77. برخي از معاصران نيز چنين ادعاكرده اند و براي اثبات ادعاي خود كتابهايي نوشته اند.ر.ك:بنات النبي(ص)ام ربائبه نوشته علامه سيد جعفر مرتضي،ص 88.
آشنايي با حضرت محمد(صلي الله عليه وآله):
فضايل اخلاقي خديجه(عليها السلام)،بسياري ازبزرگان و صاحب منصبان عرب عتبه،شيبه،عقبة بن ابي معيط،ابوجهل و...رياحين الشريعه،ج2،ص239. را
به فكر ازدواج باوي مي انداخت. ولي خاطرات همسر پيشين به وي اجازه نمي داد
شوهر ديگري انتخاب كند. تااينكه با مقامات معنوي حضرت محمد (صلي الله عليه
وآله)آشنا شد و آن دو غلامي را كه براي تجارت همراه پيامبر(صلي الله عليه
وآله)فرستاده بود مطالب و معجزاتي كه از وي ديده بودند براي خديجه(عليها
السلام) نقل كردند. خديجه(عليها السلام) فريفته اخلاق و كمال پيامبر
شد.البته او از يكي از دانشمندان يهود و نيز ورقة بن نوفل، كه از علماي
بزرگ عرب و خويشان نزديك خديجه(عليها السلام) به شمار مي رفت، درباره ظهور
پيامبر(صلي الله عليه وآله) آخرالزمان و خاتم الانبيا مطالبي شنيده بود .بحارالانوار،16،ص61. همه اين عوامل باعث شد تا خديجه(عليها السلام)حضرت محمد(صلي الله عليه وآله)را به همسري خود انتخاب كند .
ازدواج خديجه:
زفاف حضرت خديجه (عليها السلام)با حضرت محمد (صلي الله عليه وآله) 2 ماه و 75 روز پس از بازگشت از سفر تجارت شام همان،ص20. تحقق يافت. در آن زمان، حضرت محمد(صلي الله عليه وآله) 25 سال داشت زندگاني فاطمه زهرا(س)،حسين عماد زاده،ص29. و خديجه(عليها السلام)چهل ساله بود.بحارالانوار،ج16،ص3. ابن عباس سن ايشان را 28 سال نقل بحارالانوار،ج16،ص3. مي كند. زندگاني فاطمه زهرا(س)،ص29. هر
چند بعضي از مورخّان اهل سنّت سعي مي كنند اين سخن را رد كنند چون راوي آن
محمد بن صائب كلبي از شيعيان است و آنها او را ضعيف مي دانند. خديجه(عليها
السلام) به سبب علاقه به حضرت محمد (صلي الله عليه وآله)مقام معنوي او با
رسول خدا(صلي الله عليه وآله)ازدواج كرد وتمام دارايي و مقام و جايگاه
فاميلي خود را فداي پيشرفت مقاصد همسرش ساخت. در عقد ازدواج حضرت محمد (صلي
الله عليه وآله)و خديجه(عليها السلام)، عبدالله بن غنم بحارالانوار،ج16،ص12،اعلام النّبلاء،ج2،ص111. به آنها چنين تبريك گفت:
هنيئاً مريئاً يا خديجة قد جرت ***لك الطير فيما كان منك باَسعد
تزوجت خير البريّة كلهّا ***ومن ذاالذي في الناس مثل محمد؟
وبشّر به البُرّان عيسي بن مريم ***و موسي ابن عمران فياقُرْب موعد
أقرّت به الكتاب قدماً بِاَنّه ***رسول من بطحاء هادو مهتد يكي از رجال قريش و شاعر بود.(بحارالانوار،ج16،ص14.
***گوارا باد بر تو اي خديجه كه طالع تو سعادتمند بوده و با بهترين خلايق
ازدواج كردي. چه كسي در ميان مردم همانند محمد است. محمد كسي است كه حضرت
عيسي و موسي به آمدنش بشارت داده اند و كتب آسماني به پيامبري او اقرار
داشتند. رسولي كه سر از بطحاء(مكه) در مي آورد و او هدايت كننده و هدايت
شونده است.
احترام پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله)به خديجه(عليها السلام):
احترام حضرت محمد(صلي الله عليه وآله) به خديجه(عليها السلام)، به خاطر عقيده و اعتقاد او به توحيد بود. سفينة البحار،ج2،ص 570،وقات الزهراء(س)،سيد عبد الرزاق مقرم،ص7.
خصال خديجه(عليها السلام):
خديجه(عليها السلام) از بزرگترين بانوان اسلام به شمار مي رود. او اولين
زني بود كه به اسلام گرويد چنان كه علي بن ابي طالب(عليه السلام) اولين
مردي بود كه به اسلام روي آورد. تنقيح المقال،ج3،ص77. اولين
زني كه نماز خواند، خديجه بود.او انساني روشن بين و دورانديش بود.باگذشت
علاقمند به معنويات، وزين و با وقار، معتقد به حق و حقيقت و متمايل به
اخبار آسماني بود. بحارالانوار،ج16،ص21و79. همين شرافت براي او بس كه همسر رسول خدا(صلي الله عليه وآله)بودوگسترش اسلام به كمك مال و ثروت او تحقق يافت. سيرالاعلام النُّبلاء،ج2،ص111. خديجه
از كتب آسماني آگاهي داشت و علاوه بر كثرت اموال و املاك، او را "ملكه
بطحاء" مي گفتند.از نظر عقل و زيركي نيز برتري فوق العاده اي داشت و مهمتر
اينكه حتي قبل از اسلام وي را "طاهره" رياحين الشريعه، ج2،ص207. و "مباركه" و "سيده زنان" رياحين الشريعه، ج2،ص207. مي خواندند. سيرالاعلام النبلاء،ج2،ص111.
جالب اين است كه او از كساني بود كه انتظار ظهور پيامبر جديد را مي كشيد و
هميشه از ورقة بن نوفل و ديگر علماء جوياي نشانه هاي نبوت مي شد. اشعار
فصيح پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) از علم و ادب و كمال و محبت او به آن
بزرگوار حكايت مي كند. بحارالانوار، ج16،ص52. نمونه اي از اشعار خديجه درباره پيامبراكرم(صلي الله عليه وآله)چنين است:
فلوانّني امسيت في كل نعمة***ودامت لي الدنيا و تملك الاكاسرة
فما سُوِّت عندي جناح بعوضة***اذا لم يكن عيني لعينك ناظرة بحارالانوار،ج16،ص52. اگر
تمام نعمت هاي دنيا از آن من باشد و ملك و مملكت كسراها و پادشاهان را
داشته باشم، در نظرم هيچ ارزش ندارد زماني كه چشمم به چشم تو نيافتد.
ديگر خصوصيت خديجه اين است كه او داراي شمّ اقتصادي و روح بازرگاني بود و آوازه شهرتش در اين زمينه به شام هم رسيده بود. زندگاني فاطمه زهرا(س)،ص31.البته
سجاياي اخلاقي حضرت خديجه(عليها السلام)چنان زياد است كه قلم از بيان آن
ناتوان است. پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله)مي فرمايد: "افضل نساءاهل
الجنة خديجه بنت خويلد و فاطمه بنت محمد و مريم بنت عمران وآسيه بنت
مزاحم." رياحين الشريعة،ج2،ص204. چه مي توان گفت در شأن كسي كه مايه آرامش و تسلاي خاطر رسول خدا بود؟!در تاريخ مي خوانيم:
"حضرت محمد (صلي الله عليه وآله) هر وقت از تكذيب قريش و اذيت هاي ايشان
محزون و آزرده مي شدند، هيچ چيز آن حضرت را مسرور نمي كرد مگر ياد خديجه و
هرگاه خديجه رامي ديد مسرور مي شد" همان، ص25.
ذهبي مي گويد: مناقب و فضايل خديجه بسيار است او از جمله زنان كامل، عاقل،
والا، پاي بند به ديانت و عفيف و كريم و از اهل بهشت بود. پيامبر اكرم
(صلي الله عليه وآله) كراراً او را مدح و ثنا مي گفت و بر ساير امّهات
مؤمنين ترجيح مي داد و او را بسيار تجليل مي كرد. به حدي كه عايشه مي گفت:
بر هيچ يك از زنان پيامبر به اندازه خديجه رشك نورزيدم و اين بدان سبب بود
كه پيامبر(صلي الله عليه وآله)بسيار او را ياد كرد. سير الاعلام النبلاء،ج2،ص111.
درود خدا برخديجه(عليها السلام):
خديجه كبري(عليها السلام) چنان مقام والايي داشت كه خداوند عزّوجل بارها
بر او درود و سلام فرستاد.طبق رواياتي از حضرت امام محمد باقر (عليه
السلام)پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله)هنگام بازگشت ازمعراج، به جبرئيل
فرمود: "آيا حاجتي داري؟"
جبرئيل عرض كرد: خواسته ام اين است كه از طرف خدا و من به خديجه سلام برساني" بحارالانوار،6،ص7. در
روايتي ديگر مي خوانيم: روزي خديجه به طلب رسول خدا(صلي الله عليه
وآله)بيرون آمد. جبرئيل به صورت مردي با وي روبه رو شد و از خديجه احوال
رسول خدا(صلي الله عليه وآله)را پرسيد. خديجه نمي توانست بگويد رسول
خدا(صلي الله عليه وآله)در كجا بسر مي برد.او مي ترسيد اين مرد از كساني
باشد كه قصد كشتن رسول خدا(صلي الله عليه وآله)را دارد. وقتي كه خدمت آن
حضرت رسيد و قصه را باز گفت، حضرت محمد(صلي الله عليه وآله)فرمود:آن جبرئيل
بود و امر كرد كه از خداتو را سلام برسانم.رياحين الشريعه، ج2،ص206.
نقش خديجه(عليها السلام) در پيشبرد اسلام:
وقتي حضرت خديجه(عليها السلام) دريافت كه سعادتمند شده، هر چه داشت در راه
پيشرفت و موقعيت پيغمبر اسلام(صلي الله عليه وآله) انفاق كرد. او تمام
اموال خويش را به پيامبر(صلي الله عليه وآله) بخشيد و در راه نشر اسلام به
مصرف رساند. تا جايي كه هنگام رحلت پارچه اي براي كفن نداشت. ابن اسحاق
جمله اي در شأن خديجه دارد كه گوياي همكاري و صداقت او در پيشبرد اسلام
است. او مي گويد: "خديجه ياور صادق و با وفاي پيامبر(صلي الله عليه
وآله)بود و مصيب تها در پي رحلت خديجه(عليها السلام) وابو طالب بر
پيامبر(صلي الله عليه وآله) سرازير شد." سيره ابن هشام،ج1،ص426. گويا
اين دو در برابر هجوم ناملايمات بر پيامبراكرم(صلي الله عليه وآله)،سدي
بلند و مستحكم بودند.اين جمله معروف كه اسلام رهين اخلاق پيامبر (صلي الله
عليه وآله)، شمشير علي (عليه السلام)، و اموال خديجه است الصحيح في سيرة النبي الاعظم (ص)، علامه سيد جعفر مرتضي عاملي، ج3،ص198. از نهايت همكاري و صداقت خديجه(عليها السلام) پرده بر مي دارد.
فرزندان خديجه(عليها السلام):
در تعداد فرزندان خديجه(عليها السلام)،ميان مورّخان اختلاف است. به گفته
مشهور: ثمره ازدواج رسول خدا(صلي الله عليه وآله) و خديجه(عليها السلام)،
شش فرزند بود.1- هاشم.2- عبدالله. به اين دو "طاهر" و "طيّب" مي گفتند.
بعضي مدعي هستندكه پيامبرازخديجه دو پسر به نام قاسم و عبدالله داشت كه
ملقّب به طيّب و طاهر بودند نه اين كه غيراز قاسم و عبدالله فرزنداني به
نام طيّب وطاهر باشد. (رياحين الشريعه،ج2،ص267. 3- رقيّه.4- زينب.
5- ام كلثوم.6- فاطمه. رقيّه بزرگترين دخترانش بود و زينب، ام كلثوم و
فاطمه به ترتيب پس از رقيّه قرار داشتند.پسران خديجه(عليها السلام)پيش از
بعثت پيامبر(صلي الله عليه وآله)بدرود زندگي گفتند. ولي دخترانش، نبوت
پيامبر(صلي الله عليه وآله)را درك كردند. فروغ ابديّت ،ج1،ص167. گروهي
از محققان معتقدند: قاسم و همه دختران رسول خدا(صلي الله عليه وآله)پس از
بعثت به دنيا آمدند و چند روز پس از بعثت پيامبر(صلي الله عليه وآله)به
مدينه هجرت كردند. تنقيح المقال،ج3،ص77.
وصيّت خديجه(عليها السلام):
حضرت خديجه(عليها السلام) سه سال قبل از هجرت بيمار شد رياحين الشريعه،ج2،ص77. پيغمبر(صلي
الله عليه وآله)به عيادت وي رفت و فرمود: اي خديجه(عليها السلام)، "اما
علمت انّ الله قد زوجّني معك في الجنّة" آيا مي داني كه خداوند تو را در
بهشت نيز همسر من ساخته است؟! آنگاه از خديجه(عليها السلام) دل جويي و
تفقّد كرد او را وعده بهشت داد و درجات عالي بهشت را به شكرانه خدمات او
توصيف فرمود.بحارالانوار،ج19،ص20.
چون بيماري خديجه شدّت يافت، عرض كرد: يا رسول الله! چند وصيت دارم:
من در حق تو كوتاهي كردم، مرا عفو كن. پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمود:
هرگز از تو تقصيري نديدم و نهايت تلاش خود را به كار بردي. در خانه ام
بسيار خسته شدي و اموالت را در راه خدا مصرف كردي. عرض كرد يا رسول الله!
وصيت دوم من اين است كه مواظب اين دختر باشيد و به فاطمه زهرا(عليها
السلام)اشاره كرد. چون او بعد از من يتيم و غريب خواهد شد. پس مبادا كسي از
زنان قريش به او آزار برساند. مبادا كسي به صورتش سيلي بزند. مبادا كسي بر
او فرياد بكشد. مبادا كسي با او برخورد زننده اي داشته باشد. اما وصيت سوم
را شرم مي كنم برايت بگويم. آن را به فاطمه مي كنم تا برايت بازگو كند.
سپس فاطمه را فراخواند و به وي فرمود:"نور چشمم! به پدرت رسول الله بگو:
مادرم مي گويد: من از قبر در هراسم از تو مي خواهم مرا در لباسي كه هنگام
نزول وحي به تن داشتي، كفن كني." پس فاطمه زهرا(عليها السلام)ازاتاق بيرون
آمد و مطلب را به پيامبر(صلي الله عليه وآله) عرض كرد. پيامبر اكرم (صلي
الله عليه وآله)آن پيراهن را براي خديجه(عليها السلام)فرستاد واو بسيار
خوشحال شد. هنگام وفات حضرت خديجه(عليها السلام)پيامبراكرم(صلي الله عليه
وآله)غسل و كفن وي را به عهده گرفت. ناگهان جبرئيل در حالي كه كفن از بهشت
همراه داشت نازل شد و عرض كرد: يا رسول الله، خداوند به تو سلام مي رساند و
مي فرمايد: "ايشان اموالش را در راه ما صرف كرد و ما سزاوار تريم كه كفنش
را به عهده بگريم." شجره طوبي، ج2،ص235پند تاريخ، ج2،ص22.
وفات خديجه(عليها السلام):
خديجه(عليها السلام) در سن 65 سالگي چنانكه گفتيم سن ايشان كمترازاين مقداربوده است. در ماه رمضان سيز الاعلام النبلاء،ج2،ص112،طبق قولي حضرت خديجه در ماه رجب رحلت فرمود.(المصباح،ص566.) سال دهم بعثت در خارج از شعب ابوطالب بحارالانوار،ج9،ص14. جان
به جان آفرين تسليم كرد. پيغمبرخدا(صلي الله عليه وآله)شخصاً خديجه(عليها
السلام)راغسل داد، حنوط كرد و با همان پارچه اي كه جبرئيل از طرف خداوند
عزوجل براي خديجه(عليها السلام)آورده بود،كفن كرد. رسول خدا(صلي الله عليه
وآله)شخصاً درون قبر رفت، و سپس خديجه(عليها السلام)را در خاك نهاد و آنگاه
سنگ لحد را در جاي خويش استوار ساخت.
او بر خديجه(عليها السلام)
اشك مي ريخت، دعا مي كرد و برايش آمرزش مي طلبيد.آرامگاه خديجه در گورستان
مكه در "حجون" واقعبحارالانوار،ج9،ص14. است. همان،ص21.رحلت
خديجه براي پيغمبر مصيبتي بزرگ بود زيرا خديجه ياور پيغمبر خدا بود و به
احترام او بسياري به حضرت محمد(صلي الله عليه وآله) احترام مي گذاشتند و از
آزار وي خودداري مي كردند.
ياد خديجه(عليها السلام):
رسول خدا(صلي الله عليه وآله)با اين كه بعدها با زناني چند ازدواج كرد ولي
هرگز خديجه را از ياد نبرد. عايشه مي گويد: هر وقت پيغمبر خدا(صلي الله
عليه وآله)ياد خديجه مي افتاد، ملول و گرفته مي شد و براي او آمرزش مي
طلبيد. روزي من رشك ورزيدم و گفتم: يا رسول اللّه، خداوند به جاي آن پير
زن، زني جوان و زيبا به تو داد.
پيغمبر (صلي الله عليه وآله)
ناگهان بر آشفت و خشمگينانه دست بر دست من زد و فرمود:خدا شاهد است خديجه
زني بود كه چون همه از من رو مي گردانيدند، او به من روي مي كرد و چون همه
از من مي گريختند به من محبت و مهرباني مي كردو چون همه دعوت مرا تكذيب مي
كردند،به من ايمان مي آورد و مرا تصديق مي كرد. در مشكلات زندگي مرا ياري
مي داد و با مال خود كمك مي كرد و غم از دلم مي زدود. همان ،ج43،ص131. حضرت
امام صادق (عليه السلام) فرمود: " وقتي خديجه(عليها السلام) از دنيا رفت،
فاطمه كودكي خردسال بود،نزد پدر آمد و گفت:"يا رسول الله اُمي" مادرم
كجاست؟
پيامبر(صلي الله عليه وآله) سكوت كرد. جبرئيل نازل شد
وگفت: خدايت سلام مي رساند و مي فرمايد:به زهرا بفرما، مادرت در بهشت و در
كاخ طلايي كه ستونش از ياقوت سرخ است و اطرافش آسيه و مريم هستند، جاي
دارد. المجالس، ص110.
خبرگزاری فارس: دریاچهها را باید از جمله مناطق زیبا و دلانگیز در طبیعت شمرد. در این میان برخی دریاچهها دارای زیباییهای منحصر به فردی هستند. این مطلب شما را با زیباترین دریاچههای جهان آشنا میکند.
به گزارش سرویس خواندنیهای خبرگزاری فارس، دریاچهها و رودها و برکهها همواره از اماکن زیبا و دیدنی جهان بودهاند. در این بین دریاچهها به خاطر محیط سرسبز پیرامونی خود از زیبایی خاصی برخوردارند و هرساله جهانگردان بسیاری را جذب خود میکنند. در این مطلب با تصویر شما را به دیدن 10 دریاچه زیبای جهان میبریم.
(1) «ژنو» در مرزهای سوئیس - فرانسه

(2) «دال» در کشمیر پاکستان

(3) دریاچه «کومو» در شهر بلاژیو در ایتالیا

(4) دریاچه «شانگرلا» در منطقة سکاردو در پاکستان

(5) دریاچه «پییتو» در کانادا

(6) دریاچه «لوموند» در اسکاتلند

(7) دریاچه «شیو سار» در پاکستان

(8) دریاچه «ماسیوکو» در منطقه هوکایدو در ژاپن

(9) دریاچه «بلید» در اسلوونی

( 10 ) دریاچه «بلتویچ» در کرواتی

بیشتر شهر دورود در منطقه ای دشت مانند واقع شده و بخش کوچکی از آن بر کوهپایه قرار دارد. دورود که در گذشته "بین النحرین" نامیده می شد است در محل تلاقی دو رودخانه "تیره" و "ماربره" شکل گرفته است.

شهرستان دورود را به جرات می توان زیبا ترین شهر از نظر طبیعت در استان لرستان و شاید در ایران اسلامی دانست. وجود رشته کوه عظیم اشترانکوه در این شهرستان با لقب "آلپ ایران"، وجود دریاچه پر طراوت گهر به عنوان یکی از زیباترین دریاچه های کوهستانی در ایران و جهان، قرارگیری آبشارهای متعددی از جمله آبشار بیشه و آبشار تله زنگ، واقع شدن پریز کوه دورود که از زیبایی خاصی برخوردار است، وجود تالاب فصلی و زیبای قارون، وجود دره زیبا و شگفت انگیز نی گاه و همچنین وجود دشت های لاله واژگون دورود تنها بخشی از زیبایی های پایتخت طبیعت ایران است.
آبشار بیشه، جاذبه ای بی نظیر در دورود
این آبشار یكی از زیباترین آبشارهای كشور است كه در بخش پاپی خرم آباد و در ایستگاه راه آهن بیشه واقع شده است. آبشار در مسیر راه آهن خوزستان-تهران واقع شده و سالیانه پذیرای مسافران زیادی از نقاط مختلف كشور به ویژه استان خوزستان می باشد. فاصله این آبشار تا شهرستان دورود كه یكی از مسیرهای ارتباطی آن است 30 كیلومتر می باشد.

امكان برقراری ارتباط در این مسیر فقط از طریق راه آهن میسر است و راه ارتباطی آن در حال حاضر با خرم آباد از طریق ایستگاه سپید دشت و از آنجا به خرم آباد می باشد. ارتفاع آبشار 48 متر تا نقطه برخورد با زمین و 10متر نیز از آنجا تا وصل شدن به رودخانه سزار می باشد.
آبشار شوی، زیباترین آبشار ایران
این آبشار كه به قولی زیباترین آبشار ایران است در حوالی روستای شوی و در دامنه سالن كوه (ایستگاه تنگ هفت از توابع شهرستان دورود) واقع شده است. آبشار شوی آبشاری زیبا و دلنشین است كه از غاری بیرون می جهد و از گردنه ای بلند به پایین سرازیر می شود.
در فصل بهار از سراسر كشور مردم علاقمند برای تفریح به سوی این آبشار روی می آورند و بخشی از اوقات خود را در اطراف آن سپری می كنند.
این آبشار در گویش محلی به "طاق شوی" معروف است. ارتفاع آبشار ۴۸ متر تا نقطه برخورد با زمین است و ۱۰متر نیز از آنجا تا وصل شدن به رودخانه سزار میباشد و عرض تاج آبشار ۲۰ متر است.

در بالای آبشار، روبروی ایستگاه چشمههای پر آب متعددی دیده میشود که از دل کوه می جوشند و از وسط ایستگاه قطار گذشته و آبشار بیشه را تشکیل می دهند. راه این آبشار از کنار ایستگاه قطار زیر پل راه آهن می گذرد و برای رسیدن به آن باید حدود چند صد متری پیاده روی کرد تا به آبشار رسید و از شهرستان دورود تا بیشه با قطار در حدود ۳۰ دقیقه است.
هوای خنک و با طراوت، سرسبزی و شادابی کوههای بلند و دلنشین بیشه را به یک منطقه دیدنی و جذاب برای گردشگران تبدیل کرده است.
در پائین ایستگاه و در دل درختان بلند جویبارهای صاف و زلال، اقامتگاههای چوبی و زیبائی در اختیار بازدید کنندگان قرار می گیرد و مسافران و علاقمندان در آنجا به استراحت می پردازند.
آبشار چکان
در دامنه ارتفاعات مشرف بر دره چكان (جنوب شهرستان دورود) آبشاری در نهایت زیبایی و عظمت جاری است كه به آبشار چكان معروف است.

این آبشار از درون غاری مشرف بر زمین های زراعی چكان بیرون می جهد و طول فوران آن به ده ها متر می رسد. اطراف آبشار؛ منطقه ای وسیع با فضایی مطلوب و دل انگیز است و در فاصله حدود سه كیلومتری آن امام زاده ای به نام "ابو علی (ع)" واقع شده است.
آب این آبشار در اواخر پاییز به مرور خشك می شود و در روزهای اولیه شروع فصل بهار مجددا با همان فوران به بیرون می جهد. این آبشار یكی از عجایب و زیبایی های طبیعت استان لرستان محسوب می شود.
دره نی گا، "گراند کانیون" زیبای ایران
در امتداد دریاچه گهر، رودخانهاى به نام سفیدآب جریان دارد که پس از طى چند کیلومتر وارد یک درهٔ نیمه صخرهاى با عرض تقربى ۵۰۰ متر مىشود. این تنگه باریک که رود سفید آب در قعر آن جارى است داراى دیوارههاى صخرهاى بلندى است که فقط پیاده مىتوان در آن راهپیمایى کرد.

در امتداد رودخانه انواع درختان میوهاى خودرو همچون گردو، انجیر، سیب، بادام، توت و... روئیدهاند. این درهٔ صخرهاى به درهٔ نی گاه معروف است و همراه با منطقه عمومى اشترانکوه و دریاچه گهر از سوى سازمان حفاظت محیط زیست به عنوان منطقه حفاظت شده حیاتوحش اعلام شده است.
در امتداد تنگه تاپله به دریاچه گهر میرسیم که بعد از دریاچه بزرگ تنگ نی گا بزرگ شروع می شود که تا بنار پنبه کار ادامه می یابد. علت بزرگ نامیدن آن وسعت پهنای این قسمت از تنگه می باشد در شمال نی گا بزرگ اشترانکوه قرار دارد.
نی گاه کوچک نیز چون عرض از نی گا بزرگ بسیار کمتر است به این نام شهرت یافته است. این تنگ از بنارپنبه کار شروع می شود و تا روستای "تی" ادامه دارد. در شمال تنگ ارتفاعات زیبای پریز قرار دارد. دره نی گا کوچک مجموعه ای از دیواره های عظیم و ناشناخته و زیبایی است که به حق می توان از آن به نام "گراند کانیون" ایران نام برد.
دریاچه گهر، زیباترین دریاچه آب شیرین ایران
دریاچه گَهر در میان رشته کوه اشترانکوه در استان لرستان واقع است. این دریاچه در منطقه حفاظت شده اشترانکوه و بین بخش زز و ماهرو الیگودرز و بخش مرکزی دورود قرار دارد قرار دارد.

این دریاچه که به "نگین اشترانکوه" معروف است یکی از زیباترین دریاچههای طبیعی ایران به شمار میرود و با ارتفاع ۲۳۶۰ متر از سطح دریا در میان منطقه حفاظت شده اشترانکوه واقع شدهاست.
این دریاچه به سبب نداشتن راه ماشین رو تا حد زیادی از خرابی و آلودگی به دست انسان به دور ماندهاست. نحوه دسترسی به این دریاچه از طریق شهرهای دورود و الیگودرز امکانپذیر است ولی آسانترين راه برای دسترسی به اين درياچه از مسير شهرستان دورود است.
کوهنوردانی که به قلههای اشترانکوه صعود میکنند معمولاً برای رسیدن به گهر از مسیر روستای طیان و بیدستانه حرکت میکنند. برای رفتن از مسیر طیان میتوان از راهآهن تهران-خرمشهر استفاده کرد و در ایستگاه دربند بعد از ایستگاه ازنا از قطار پیاده شد. از شهر دورود تا چشمه خيه (کله محمود) حدود ۱۷ كيلومتر جاده آسفالت است و از چشمه خيه تا درياچه گهر حدودا ۱۴ كيلومتر مسافت مالرو است.
كسانی هم كه مايل باشند میتوانند باچهارپاهایی مثل قاطر و الاغ نيز كه توسط افراد بومی جهت حمل بار و يا سواری كرايه میدهند، به درياچه بروند.
پوشش گياهی درياچه گهر شامل درختان بلوط، بید، بادام، پسته وحشی، گلابی وحشی، چنار، نارون، بلوط مازو، گردو، انجیر، زبان گنجشک، سیب، زالزالک، ارژن، كنار كهور، و موی وحشی میباشد.گلهای لاله واژگون، شقایق، زنبق و لاله وحشی تاج خروسی و اختر میباشند.
حيات وحش دریاچهٔ گهر زیستگاه مناسبی برای آبزیان و دیگر حیوانات وحشی است. منطقه حفاظت شده اشترانكوه با حيات وحش متنوع شامل حيواناتی است از قبيل کل و بز، قوچ و میش، پلنگ، گرگ، گراز، خرس قهوهای، کفتار، روباه، شغال، خرگوش و انواع پرندگان مانند عقاب، کبک، کبک دری شاهین، تیهو و آبزیان مانند لاک پشت، قورباغه و ماهی قزل آلای رنگین کمان ، خال قرمز و ماهی زرد پر و در فصل زمستان جایگاه مناسبی برای انواع پرندگان مهاجر از قبیل اردک ارده ای و چنگر می باشد.
رشته کوه اشترانكوه، آلپ ایران
اشترانکوه یكی از مناطق منحصر به فرد و پرجاذبه طبیعی لرستان است كه به لحاظ برخورداری از شرایط زیست محیطی و ویژگیهای شناسی زیستگاه مناسب و مستعدی برای رشد و تكثیر وحوش به خصوص پستانداران محسوب می شود.

اشترانكوه به دلیل واقع شدن در قلب سلسله جبال زاگرس دارای قلل سرد مرتفع بالای سه هزار و 500 متر از سطح دریا و همچنین دره های نسبتاً گرم است. اشترانکوه رشته كوهی به طول تقریبی 50 كیلومتر است كه در جهت شمال غربی-جنوب شرقی امتداد دارد.
یخچال های طبیعی و دائمی این رشته كوه که یكی از زیباترین كوه های كشور به شمار می رود در تمام سال از برف و یخ پوشیده است. اشترانکوه در جنوب شهر درود و ازنا قرار دارد. اشترانکوه به آلپ ایران نیز معروف است البته این نام تنها به خاطر بلند بودن آن رویش گذاشته نشده است بلکه به دلیل شیب تند کوههایش و دره های جوان و "" شکل و یخچالهای طبیعی است. ارتفاع بلند ترین قله آن سن بران 4150 است.
کوه پریز، از شگفتیهای طبیعت ایران
کوه پریز در 10 کیلومتری جنوب شرقی دورود قرار دارد. جنوب پریز به دره ی معروف نی گاه متصل است. ارتفاع کوه پریز 3095 متر و معروفترین قله آن معروف به "کر و دختر" می باشد.
کوه پریز که با ارتفاع 3060 متردر قسمت جنوبی شهرستان دورود قرار دارد یکی از زیباترین کوه های ایران به شمار می رود.
چشمه اسرار آمیز "وقت و ساعت" در طول سال همیشه آب دارد و در مدت زمان معین سرشار از آب است و در مدت زمان دیگر کاملا خشک می شود و این جوشش و بی آبی یه طور متناوب همیشه ادامه دارد.میزان آب موجود در این چشمه در فصل های مختلف سال متفاوت است.

در فصل پاییز در سه دوره زمانی عملکرد چشمه به این صورت است: به مدت 40 آب آن کاملا قطع می شود ولی برای 10 دقیقه 50 درصد از حجم آب بطور شگفت انگیز از چشمه می جوشد و جریان دارد سپس به مدت 45 دقیقه آب آن به طور کامل قطع می شود و دوباره برای 10 دقیقه کمی بیشتر از دفعه قبل یعنی حدود 60 تا 70 درصد حجم کل آب در چشمه جریان پیدا می کند.
در فصل بهارحجم آب چشمه به اندازه یک رودخانه است و کف غار را که حدود 10 متر پهنا دارد پر آب می کند و به اندازه 29 سانتی متر از کف غار بالا می آید. اين چشمه یکی از تفرجگاه های زیبا لرستان است که در شهرستان دورود قرار دارد.
زیبایی های پایتخت طبیعت ایران در این چند بند خلاصه نمی شود، باید به دورود سفر کنی تا ببینی که قطعه ای از بهشت چگونه اینجا هبوط یافته است تا چشمان زیبایی پسند انسان را از زیبایی های خود لبریز کند. پس کوله بارت را ببند و در هر کجای ایران اسلامی قرار داری برای از دست ندادن بهار پایتخت طبیعت ایران دورود را مقصد سفر خود انتخاب کن و سفر به سرزمین شگفتی ها را در گنجه خاطرات خود ثبت کن.